فیک:بخواطر عشقpart:2
ا/ت:چیکار میکنی تو جای پدرمی لطفا تمومش کن
وی:چرا باید تمومش کنم؟ دختر کوچولوی من
ا/ت: التماست میکنم ولم کن من خیلی کوچیکم لطفا
وی:هیسسس کوچولوی من هیسس فقط یکم درد داره
ا/ت:لطفا بهم رحم کن(با گریه)
وی:رحمی درکار نیست دخترکوچولو
نویسنده:تهیونگ ا/ت رو دا..گی کرد
روش خوابید و ل.بشو مماس لبای ا/ت گذاشت و شروع به م.کیدن کرد
جوری مک میزد که نفسای ا/ت بند اومده بود ولی تهیونگ هنو اونو بوس میکرد انقد به ا/ت فشار آورد که ا/ت احساس مرگ میکرد اون دختر کوچیکی بود که زیر مرد گنده ای گیر کرده بود و نمیتونست نفس بکشه ولی تهیونگ داشت لذت میبرد و از ا/ت استفاده میکرد از دختر کوچولویی که شده بود دخترش و دخترش هیچ کسیو جز اون نداشت
تهیونگ: خوبه دختر خوبی باش و باهام راه بیا جیکت دربیاد من میدونم تو دختر کوچولو
ا/ت:لطفا نه نه نه لطفا تهیونگ
تهیونگ:خفهشو (یه سیلی میزننش)
ا/ت:(تو شک رفته)
تهیونگ:هیسسسس آروم...آروم
خوبه ادامه میدیم
که شروع کرد به...
***************************************
لایک فالو یادتون نره
کامنت بزارید واسه پارت بعد
وی:چرا باید تمومش کنم؟ دختر کوچولوی من
ا/ت: التماست میکنم ولم کن من خیلی کوچیکم لطفا
وی:هیسسس کوچولوی من هیسس فقط یکم درد داره
ا/ت:لطفا بهم رحم کن(با گریه)
وی:رحمی درکار نیست دخترکوچولو
نویسنده:تهیونگ ا/ت رو دا..گی کرد
روش خوابید و ل.بشو مماس لبای ا/ت گذاشت و شروع به م.کیدن کرد
جوری مک میزد که نفسای ا/ت بند اومده بود ولی تهیونگ هنو اونو بوس میکرد انقد به ا/ت فشار آورد که ا/ت احساس مرگ میکرد اون دختر کوچیکی بود که زیر مرد گنده ای گیر کرده بود و نمیتونست نفس بکشه ولی تهیونگ داشت لذت میبرد و از ا/ت استفاده میکرد از دختر کوچولویی که شده بود دخترش و دخترش هیچ کسیو جز اون نداشت
تهیونگ: خوبه دختر خوبی باش و باهام راه بیا جیکت دربیاد من میدونم تو دختر کوچولو
ا/ت:لطفا نه نه نه لطفا تهیونگ
تهیونگ:خفهشو (یه سیلی میزننش)
ا/ت:(تو شک رفته)
تهیونگ:هیسسسس آروم...آروم
خوبه ادامه میدیم
که شروع کرد به...
***************************************
لایک فالو یادتون نره
کامنت بزارید واسه پارت بعد
۴۰۳
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.