فیک باز پرس مافیا ♧°: پارت سوم
ات: لطفا تو صورتم سیگار نکشین من مشکل تنفس دارم
جین : هه جوجه کوچولو تو رو اینجا نذاشتم که بهت خوشبگذره
ات: مگه من چیکار کردم " بغض
جین : اووم من سوال میپرسم
جین نزدیک دختر لرزون شد یه با هر قدمش لرزه ای به تن دختر اوفتاد و یک اشک از چشماش ریخت روی زمین نشست و دستش رو روی سر دختر کشید
جین : بیچاره ی بدبخت معلوم نیست برای چقدر پول حاضر شدی جاسوسی کنی برای اون داهان عوضی
ات با لرزش و اشک و درحالی که سرش پایین بود گفت: اما من ...ا..اینجا گم شدم من شما هق هق رو نمیشناسم
جین : هوم که این طور مث سگ شکنجت میدم که به حرف بیای
ات: ا...اما
جین : خفهههه شووو( عربده)
جین سیگارش رو روی بازوی ات خالی کرد که اخ دختر دراومد
ات: ا..ایی هق
جین : اوووم تازه اولشه بیب
بعد به سمت شلاق ها رفت یکیشون رو برداشت
و شروع کرد به زدن ات بعد ۸۹۰ ضربه که دیگه دختر جونی نداشت و خودشم نای ضربه زدن نداشت شلاق رو کنار گذاشت دختر فقط اشک میریخت جین به سمت کوره ی اتاق رفت تکه فلزی داخلش گذاشت تا داغ بشه
جین : خسته شدی اره اما هنوز تموم نشده
فلز رو روی کتف دختر گذاشت و مساوی شد با جیغ گوشخراش دختر
ات: هق هق
جین: اینجا میمونی تا به حرف بیای
ات بعد رفتن جین به فکر فرو رفت این همه درد رو یه دختر ۱۹ ساله میتونه تحمل کنه
............
کوک: چیشد داداش
جین: از این خوباست حرف نمیزنه شاید اگه شوگا بره بتونه ازش حرف بکشه
شوگا: اووم باشه من رفتم
ات ویو
اون واقعا جذابه ها دختر چی میگی تو نباید عاشقش بشی اون شکنجگره توعه تو همین فکرا بودم که یه پسر جذاب اومد داخل
شوگا: هه خوشمیگذره
ات: هق شما از من چی میخاید
شوگا: ببین من مث جین اعصاب ندارم پس درست حرف بزن
جین پس اسمش جین بود
ات : ب..باشه
شوگا: تو کی هستی
ات :خب من لی ات و ۱۹ سالمه من رو برای کارم اینجا اومدم ( ماجرا رو تعریف کرد)
شوگا : هه منم باور کردم
ات: من دروغ نمیگم ادرس شرکتم رو میدم برو از ریئسم بپرس
ادرس خونمم میدم
شوگا: باشه بده
ادرس گرفت و رفت
ایی زخمام میسوزه خدا کمکم کن اییی
.......۲ ساعت بعد ....
شوگا: خب این دختر راست میگه اتفاقی گیر افتاده اینجا
جین: یعنی من دختر بیچاره رو الکی شکنجه دادم هوووف
کوک: الان اگه از عمارت بره بیرون فکر میکنن دست دختر یکی از ماست و داهان میکشش باید اینجا بمونه فعلا
چیهوپ: الان چقد زدیش
جین : ۸۹۰ شلاق زدمش و داغش کردم
جیمین : الان تو اتاق قرمزه هنوز
جین : اره
تهیونگ : هوف الان میمیره دختر بیچاره
نامی: برو دنبالش جین
جیمین: بیارش درمانگاه عمارت منم میرم اونجا وسایل اماده کنم برا پانسمان
جین رفت پیش ات
ات: باور کن من بیگناهم
جین: میدونم
واایی چه جذابه موهاش چشماش استایلش صداش قلبم چرا تپش کرفت وای دختر عاشق شدی رفت خدااا
دست وپام رو باز کرد براید استایل بغلم کرد برد یه جایی که باتم سفید بود حالت درمانکاه داشت منو رو یه تخت سفید رنگ گذاشت بعد یه پسر کیوت و جذاب اومد بالا سرم با لبخند گفت
جیمین: سلام من اسمم جیمینع اسم تو چیه
ات: ات
جیمین : خب ات بلوزت در میتونی در بیاری یا جین کمکت کنه
ات: برا چی
جیمین: خب باید زخمات رو پانسمان کنم وگرنه عفونت میکنه
جین یواش بلوزم رو در اورد الان با سوتین بودم جیمین رو زخمام پود و پماد زد و باند رو دور بدنم پیچید بعد یه تیشرت لش پسرونه اون پسره جین اورد و تنم کرد
ات: ممنونم
جیمین: خواهش میکنم راستی هر روز بیا برات پانسمانت رو عوض کنم
ات: مگه من قراره اینجا بمونم
جیمین: ..........
پارت بعد فردا لایک و کامنت
جین : هه جوجه کوچولو تو رو اینجا نذاشتم که بهت خوشبگذره
ات: مگه من چیکار کردم " بغض
جین : اووم من سوال میپرسم
جین نزدیک دختر لرزون شد یه با هر قدمش لرزه ای به تن دختر اوفتاد و یک اشک از چشماش ریخت روی زمین نشست و دستش رو روی سر دختر کشید
جین : بیچاره ی بدبخت معلوم نیست برای چقدر پول حاضر شدی جاسوسی کنی برای اون داهان عوضی
ات با لرزش و اشک و درحالی که سرش پایین بود گفت: اما من ...ا..اینجا گم شدم من شما هق هق رو نمیشناسم
جین : هوم که این طور مث سگ شکنجت میدم که به حرف بیای
ات: ا...اما
جین : خفهههه شووو( عربده)
جین سیگارش رو روی بازوی ات خالی کرد که اخ دختر دراومد
ات: ا..ایی هق
جین : اوووم تازه اولشه بیب
بعد به سمت شلاق ها رفت یکیشون رو برداشت
و شروع کرد به زدن ات بعد ۸۹۰ ضربه که دیگه دختر جونی نداشت و خودشم نای ضربه زدن نداشت شلاق رو کنار گذاشت دختر فقط اشک میریخت جین به سمت کوره ی اتاق رفت تکه فلزی داخلش گذاشت تا داغ بشه
جین : خسته شدی اره اما هنوز تموم نشده
فلز رو روی کتف دختر گذاشت و مساوی شد با جیغ گوشخراش دختر
ات: هق هق
جین: اینجا میمونی تا به حرف بیای
ات بعد رفتن جین به فکر فرو رفت این همه درد رو یه دختر ۱۹ ساله میتونه تحمل کنه
............
کوک: چیشد داداش
جین: از این خوباست حرف نمیزنه شاید اگه شوگا بره بتونه ازش حرف بکشه
شوگا: اووم باشه من رفتم
ات ویو
اون واقعا جذابه ها دختر چی میگی تو نباید عاشقش بشی اون شکنجگره توعه تو همین فکرا بودم که یه پسر جذاب اومد داخل
شوگا: هه خوشمیگذره
ات: هق شما از من چی میخاید
شوگا: ببین من مث جین اعصاب ندارم پس درست حرف بزن
جین پس اسمش جین بود
ات : ب..باشه
شوگا: تو کی هستی
ات :خب من لی ات و ۱۹ سالمه من رو برای کارم اینجا اومدم ( ماجرا رو تعریف کرد)
شوگا : هه منم باور کردم
ات: من دروغ نمیگم ادرس شرکتم رو میدم برو از ریئسم بپرس
ادرس خونمم میدم
شوگا: باشه بده
ادرس گرفت و رفت
ایی زخمام میسوزه خدا کمکم کن اییی
.......۲ ساعت بعد ....
شوگا: خب این دختر راست میگه اتفاقی گیر افتاده اینجا
جین: یعنی من دختر بیچاره رو الکی شکنجه دادم هوووف
کوک: الان اگه از عمارت بره بیرون فکر میکنن دست دختر یکی از ماست و داهان میکشش باید اینجا بمونه فعلا
چیهوپ: الان چقد زدیش
جین : ۸۹۰ شلاق زدمش و داغش کردم
جیمین : الان تو اتاق قرمزه هنوز
جین : اره
تهیونگ : هوف الان میمیره دختر بیچاره
نامی: برو دنبالش جین
جیمین: بیارش درمانگاه عمارت منم میرم اونجا وسایل اماده کنم برا پانسمان
جین رفت پیش ات
ات: باور کن من بیگناهم
جین: میدونم
واایی چه جذابه موهاش چشماش استایلش صداش قلبم چرا تپش کرفت وای دختر عاشق شدی رفت خدااا
دست وپام رو باز کرد براید استایل بغلم کرد برد یه جایی که باتم سفید بود حالت درمانکاه داشت منو رو یه تخت سفید رنگ گذاشت بعد یه پسر کیوت و جذاب اومد بالا سرم با لبخند گفت
جیمین: سلام من اسمم جیمینع اسم تو چیه
ات: ات
جیمین : خب ات بلوزت در میتونی در بیاری یا جین کمکت کنه
ات: برا چی
جیمین: خب باید زخمات رو پانسمان کنم وگرنه عفونت میکنه
جین یواش بلوزم رو در اورد الان با سوتین بودم جیمین رو زخمام پود و پماد زد و باند رو دور بدنم پیچید بعد یه تیشرت لش پسرونه اون پسره جین اورد و تنم کرد
ات: ممنونم
جیمین: خواهش میکنم راستی هر روز بیا برات پانسمانت رو عوض کنم
ات: مگه من قراره اینجا بمونم
جیمین: ..........
پارت بعد فردا لایک و کامنت
۱۰.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.