p4
پیشبندشو بست و رفت سمت آشپز خونه که دید ات داره آشپزی میکنه
اجوما: عه وا خاک تو سرم خانوم شما چرا خودم نهارو آماده میکنم
ات: نه میخوام تو کارای خونه کمکت کنم
اجوما: نه امکان نداره ارباب جوان گفتن اذیت نشین
ات: نه اذیت نمیشم
اجوما: ایشون منو دعوا میکنه
ات: نه نمیفهمه... اجوما تو فرد مورد اعتماد اونی پس هیچی نمیشه منم که کاری ندارم میخوام تو کارای خونه کمک کنم بعضی وقتا هم که آقا اجازه دادن میتونی بری مرخصی من خودم کارا رو انجام میدم
اجوما: وای خانوم شما با همه ی اشراف زاده هایی که اومدن تو این خونه فرق دارین
ات: میدونم... هر وقت وقتش بود برات همه چیز رو توضیح میدم به شرط اینکه به اقا چیزی نگی
اجوما: قول میدم... راستی به شایعاتی که پشت سر آقا هست توجه نکنین ایشون قلب پاکی دارن فقط هر کس خواست بهش نزدیک بشه فقط برای پول بود ولی میبینم شما همچین آدمی نیستی
ات: لطف داری
اجوما: خانوم تا حالا آرایش کردی
ات: نه چون هیچ وقت بهم اجازه نمیدادن
اجوما: چطور ممکنه پس چطور انقدر زیبایی
ات: اینطور نیست
اجوما: من فکر کردم خیلی تو میکاپ حرفه ای هستین نگران نباشین تا منو دارین غم نداری
ات: مطمئنم
هر دو زدن زیر خنده
اجوما: حالا چی میپزین
ات: یه سوپ قدیمی و مخصوص کره ای
اجوما: میشه بچشم
ات: حتما
اجوما: عالیه شما خیلی حرفه ای هستین اقا حتما خوشحال میشن وقتی بفهمن شما غذا رو پختین
...
(بچه ها این سه نقطه نشانه گذشتن مقداری زمانه)
اجوما: خانوم ارباب جوان اومدن.... خوش اومدین
ات: آقا خوش اومدین غذا اماده هست تا شما لباستون رو عوض کنید سفره رو هم میکشم
ته: سلام... نیازی نیست اجوما اینکارو انجام میده (مثل همیشه سرد)
ات: معذرت میخوام
اجوما: آقا خانوم امروز غذا رو براتون پختن و خیلی زحمت کشیدن
ته: چییییی ات شریع بیا اینجا کارت دارم
ات: بله اقا
ته: تو منو چی فرض کردی تو میخواستی...
اجوما: عه وا خاک تو سرم خانوم شما چرا خودم نهارو آماده میکنم
ات: نه میخوام تو کارای خونه کمکت کنم
اجوما: نه امکان نداره ارباب جوان گفتن اذیت نشین
ات: نه اذیت نمیشم
اجوما: ایشون منو دعوا میکنه
ات: نه نمیفهمه... اجوما تو فرد مورد اعتماد اونی پس هیچی نمیشه منم که کاری ندارم میخوام تو کارای خونه کمک کنم بعضی وقتا هم که آقا اجازه دادن میتونی بری مرخصی من خودم کارا رو انجام میدم
اجوما: وای خانوم شما با همه ی اشراف زاده هایی که اومدن تو این خونه فرق دارین
ات: میدونم... هر وقت وقتش بود برات همه چیز رو توضیح میدم به شرط اینکه به اقا چیزی نگی
اجوما: قول میدم... راستی به شایعاتی که پشت سر آقا هست توجه نکنین ایشون قلب پاکی دارن فقط هر کس خواست بهش نزدیک بشه فقط برای پول بود ولی میبینم شما همچین آدمی نیستی
ات: لطف داری
اجوما: خانوم تا حالا آرایش کردی
ات: نه چون هیچ وقت بهم اجازه نمیدادن
اجوما: چطور ممکنه پس چطور انقدر زیبایی
ات: اینطور نیست
اجوما: من فکر کردم خیلی تو میکاپ حرفه ای هستین نگران نباشین تا منو دارین غم نداری
ات: مطمئنم
هر دو زدن زیر خنده
اجوما: حالا چی میپزین
ات: یه سوپ قدیمی و مخصوص کره ای
اجوما: میشه بچشم
ات: حتما
اجوما: عالیه شما خیلی حرفه ای هستین اقا حتما خوشحال میشن وقتی بفهمن شما غذا رو پختین
...
(بچه ها این سه نقطه نشانه گذشتن مقداری زمانه)
اجوما: خانوم ارباب جوان اومدن.... خوش اومدین
ات: آقا خوش اومدین غذا اماده هست تا شما لباستون رو عوض کنید سفره رو هم میکشم
ته: سلام... نیازی نیست اجوما اینکارو انجام میده (مثل همیشه سرد)
ات: معذرت میخوام
اجوما: آقا خانوم امروز غذا رو براتون پختن و خیلی زحمت کشیدن
ته: چییییی ات شریع بیا اینجا کارت دارم
ات: بله اقا
ته: تو منو چی فرض کردی تو میخواستی...
۶.۹k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.