𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
part10
_با بغض جواب دادم با اجازه بزرگ تر ها و پدر و مادرم همین که میخواستم جواب بدم جیمین رو دیدم پشت مردم وایساده با بغض منو نگاه میکنه منم با بغض بهش نگاه میکردم تا چند دقیقه همین جوری همو نگاه میکردم میخواستم برم پیشش پاهم حرکت نمی کرد
عاقد:برای بار دوم میپرسم خانم مین آت آیا بنده وکیلم شما را به عقد داعمی کیم الکس در بیاورم
_ب...ب...
+نه همین که گفتم نه همه نگاه ها به سمت من برگشت افردام همه ریختن داخل با اصلحه منم رفتم سمت آت دستشو گرفتم بیا بریم
_جیمین داری چیکار میکنی
+وقت نداریم بعدم بهت توضیح میدم
_باشه بریم رفتیم بیرون وقتی میخواستیم بریم الکس با گریه بهم میگفت نرو من عاشقتم آت ترو خدا نرو من بدون تو نمی تونم راستش دلم بهش سوخت رفتیم تو ماشین بهم لباس داد
+بپوشش
_عام خب زشته
+گفتم عوض من
_حداقلا روتو اون ور کن
+باشه بابا
(ویو لباس پوشیدن)
_میتونی باز کنی
+ من از همون اولم داشتم نگاهت میکردم
_چییییی
+همین که شنیدی راننده حرکت کن
_دروغ نگو تو که صورتت اون ور بود
+شیشه رو نگاه کن
_نگاه کردم وای میشه خودت رو ببینی خجالت کشیدم و چیزی نگفتم کل راه هیچ حرفی نزدیم
راننده:آقا رسیدیم
+عا بله پیاده شدیم رفتیم سمت آشغالی
_چیکار میکنی
+باید اینارو بندازم آشغالی
_اما اینا خیلی گرونن
+مهم نیست نباید چیزی از امروز باقی بمونه
part10
_با بغض جواب دادم با اجازه بزرگ تر ها و پدر و مادرم همین که میخواستم جواب بدم جیمین رو دیدم پشت مردم وایساده با بغض منو نگاه میکنه منم با بغض بهش نگاه میکردم تا چند دقیقه همین جوری همو نگاه میکردم میخواستم برم پیشش پاهم حرکت نمی کرد
عاقد:برای بار دوم میپرسم خانم مین آت آیا بنده وکیلم شما را به عقد داعمی کیم الکس در بیاورم
_ب...ب...
+نه همین که گفتم نه همه نگاه ها به سمت من برگشت افردام همه ریختن داخل با اصلحه منم رفتم سمت آت دستشو گرفتم بیا بریم
_جیمین داری چیکار میکنی
+وقت نداریم بعدم بهت توضیح میدم
_باشه بریم رفتیم بیرون وقتی میخواستیم بریم الکس با گریه بهم میگفت نرو من عاشقتم آت ترو خدا نرو من بدون تو نمی تونم راستش دلم بهش سوخت رفتیم تو ماشین بهم لباس داد
+بپوشش
_عام خب زشته
+گفتم عوض من
_حداقلا روتو اون ور کن
+باشه بابا
(ویو لباس پوشیدن)
_میتونی باز کنی
+ من از همون اولم داشتم نگاهت میکردم
_چییییی
+همین که شنیدی راننده حرکت کن
_دروغ نگو تو که صورتت اون ور بود
+شیشه رو نگاه کن
_نگاه کردم وای میشه خودت رو ببینی خجالت کشیدم و چیزی نگفتم کل راه هیچ حرفی نزدیم
راننده:آقا رسیدیم
+عا بله پیاده شدیم رفتیم سمت آشغالی
_چیکار میکنی
+باید اینارو بندازم آشغالی
_اما اینا خیلی گرونن
+مهم نیست نباید چیزی از امروز باقی بمونه
۲.۹k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.