After dark pt.4
بعد از تاریکی پارت ۴
علامتا تو پارت ۲*
ادمین:
عشق و عاشقی حدی داره؟مرزی داره؟اگه از حد و مرز خودشون بگذرن چی؟ اون موقع چی میشه؟ اما اگر پسر،دخترک غم کشیده رو ول کنه بره تا از حد و مرز خودشون نگذرن چی؟ اگه دخترک غم کشیده عمرش برای پسری که عاشقش بود کافی نبود چه؟باید چی کار میکرد؟...
A.t:
از خواب بیدار شدم اما با حس عجیب
حسی که تا به حال تجربه اش کرده بودم!نه!
رفتم پایین و صبحانه خوردیمدو من برای اینکه از حسم مطمعن شم رفتم پیش دوستام
(جالبش اینه تو فیک دوستای ا.ت دوست دخترای اعضا هستن البته تو فیک)
(دوست دخترا و دوست پسرا:
می هی : نامجون
می یانگ: جین
چه وون: شوگا
چه یون:جیهوپ
چهیونگ : جیمین
لیا: تهیونگ
و جونگکوکم سینگل:/)
Falash back:a.t
لباسمو درست کردم و زنگ زدم که چه یون درو باز کرد
چه یون:سلاممم بر جوجووووو
ا.ت:سلا... می یانگ:پدصگ اون نباید اونجا باشه:/ لیا : پسسس کجااااا؟؟؟ می یانگ : بزارش رو میززز چهیونگگگگگ کجهههههههه چهیونگ:کدوم وری برممممم؟؟ ا.ت:شت باز دارید خونه تمیز میکنید (ا.ت و چه یون دم درن هنو) می یانگ: اره...چهیونگ را...صدای شکستن چیزی* می یانگ : یا ابلفضل چی شکستتتتتت؟؟؟؟
می هی:غلط کردمممممم فرارررر(رفت پشت ا.ت یعنی دم در)
می یانگ: میکشمتتتت اگههه بگیرمتتتتت
چه وون: کمرم شکست از پس جارووو برقییی کشیدممممم
می یانگ:ظرفای چینیم شکستتتت (با جیغ)
می هی: ا.ت کمککککک
چه وون: چه یونننن اینجااا هنووو خاککک دارههه بدووو دستمالل بکششش
(کلن در هم حرف میزنن)
این داستان در پارت بعد ادامه خواهد داشت..:/
_____________________________________________________
Finish
ادمین با اینکه عید دیدنی عه یه چرت و پرتی براتون نوشت:/
بخونید پارت بعدو بیشتر میزارم😐📿:/
علامتا تو پارت ۲*
ادمین:
عشق و عاشقی حدی داره؟مرزی داره؟اگه از حد و مرز خودشون بگذرن چی؟ اون موقع چی میشه؟ اما اگر پسر،دخترک غم کشیده رو ول کنه بره تا از حد و مرز خودشون نگذرن چی؟ اگه دخترک غم کشیده عمرش برای پسری که عاشقش بود کافی نبود چه؟باید چی کار میکرد؟...
A.t:
از خواب بیدار شدم اما با حس عجیب
حسی که تا به حال تجربه اش کرده بودم!نه!
رفتم پایین و صبحانه خوردیمدو من برای اینکه از حسم مطمعن شم رفتم پیش دوستام
(جالبش اینه تو فیک دوستای ا.ت دوست دخترای اعضا هستن البته تو فیک)
(دوست دخترا و دوست پسرا:
می هی : نامجون
می یانگ: جین
چه وون: شوگا
چه یون:جیهوپ
چهیونگ : جیمین
لیا: تهیونگ
و جونگکوکم سینگل:/)
Falash back:a.t
لباسمو درست کردم و زنگ زدم که چه یون درو باز کرد
چه یون:سلاممم بر جوجووووو
ا.ت:سلا... می یانگ:پدصگ اون نباید اونجا باشه:/ لیا : پسسس کجااااا؟؟؟ می یانگ : بزارش رو میززز چهیونگگگگگ کجهههههههه چهیونگ:کدوم وری برممممم؟؟ ا.ت:شت باز دارید خونه تمیز میکنید (ا.ت و چه یون دم درن هنو) می یانگ: اره...چهیونگ را...صدای شکستن چیزی* می یانگ : یا ابلفضل چی شکستتتتتت؟؟؟؟
می هی:غلط کردمممممم فرارررر(رفت پشت ا.ت یعنی دم در)
می یانگ: میکشمتتتت اگههه بگیرمتتتتت
چه وون: کمرم شکست از پس جارووو برقییی کشیدممممم
می یانگ:ظرفای چینیم شکستتتت (با جیغ)
می هی: ا.ت کمککککک
چه وون: چه یونننن اینجااا هنووو خاککک دارههه بدووو دستمالل بکششش
(کلن در هم حرف میزنن)
این داستان در پارت بعد ادامه خواهد داشت..:/
_____________________________________________________
Finish
ادمین با اینکه عید دیدنی عه یه چرت و پرتی براتون نوشت:/
بخونید پارت بعدو بیشتر میزارم😐📿:/
۴.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲