𝒑𝒂𝒓𝒕29
𝒑𝒂𝒓𝒕29
((تهیونگ))
بعد رفتنش لعنتی به خودم فرستادم و سوار ماشین شدم
چندبار دستمو از حرص رو فرمون کوبیدمو راه افتادم ....
ته: چرا اذیتم میکنی ا/تتتتتتت؟؟ چرا لعنتییی ؟!
تو ماشین بلند بلند حرف میزدم ...
تلفنم زنگ خورد ...
هدفونو تو گوشم گذاشتم ...
ته: بله....
،، رئیس میشه بیاین شرکت
ته: شینو تو شرکت چیکار میکنی امروز تعطیله
،، رئیس میشه یبارم که شده بهم اعتماد کنی و بیاییییی ؟ لطفا
ته: دارم میام ...
سریع دور زدمو سمت شرکت راه افتادم ....
وقتی رسیدم سوییچو به نگهبانی دادم تا ماشینو پارک کنه و خودم سمت ساختمون دوییدم ...
بعد باز شدن در اسانسور به شینو نگاه کردمو بعد چشمم به ناخوداگاه سمت در و دیوار چرخید ....
همه جا پر بود از عکسای من و ا/ت .... حتی یه پوستر خیلی بزرگم از عکس تولد ۱۸ سالگی ا/ت بود که من تو بغلم گرفته بودمش کف زمین پهن شده بود ...
شوکه اما عصبانی سمت شینو برگشتم ...
،، ر...ریی...
ته: شینو اینجا ............ چه خبرهههههه ؟ (داد زدم)
دخترک به خودش لرزید و چشماشو بست ..
ته: حرف بزنننننن
،، من ... من او..اومده بودم ....
ته: شینو عین ادم حرف بزننن اینجا چه خبره ؟
،، من اومده بودم کپی اسناد مالی رو واسه بخش حساب داری ایمیل کنم که .......
ته: یعنی چی ؟! نمیفهممم اینا یعنی چی ؟؟؟؟؟؟
،، منم نمیدونم ولی.....
ته: ولی چی ؟!
،، چیزه .... نمیخوام دخالت کنم ....
ته: تروخدا حرف بزن نمیخوام سرت داد بکشم
،، این یه جور تحدید ... بنظر میاد ...
چشمامو ریز کردم که ادامه داد
،، یکی که میخواد با این شمارو از انجام یه کاری بترسونه
ته: کی؟ چه کاری ؟
،، ام.... میخواین بریم دوربینارو ببینیم ؟؟
ته: اره بجنب ....
،، شما برین من به نگهبانی خبر میدم نزارن کسی بیاد
از راه پله ها رفتم ....
این سریع ترین راه بود ....
درو کوبیدمو سمت نگهبان رفتم ....
ته: سریع میخوام ببینم از دیشب که از شرکت رفتم کی اومده و کی رفته فیلم نقطه به نقطه این شرکتو میخوام
.
.
.
((ا/ت))
+من همینجا پیاده میشم
تو همین عین گوشیم زنگ خورد
+جانم شینو...
،، ا/ت بدبخت شدیم ... بیا شرکت وگرنه رئیس از عصبانیت منو اخراج میکنه ا/ت تروخدااااا بیا شرکت ....
+چی ؟ اخه چیشده ؟! دارم میام ....
به راننده ادرسو دادم و تو راه شینو ماجرارو تعریف کرد
((تهیونگ))
بعد رفتنش لعنتی به خودم فرستادم و سوار ماشین شدم
چندبار دستمو از حرص رو فرمون کوبیدمو راه افتادم ....
ته: چرا اذیتم میکنی ا/تتتتتتت؟؟ چرا لعنتییی ؟!
تو ماشین بلند بلند حرف میزدم ...
تلفنم زنگ خورد ...
هدفونو تو گوشم گذاشتم ...
ته: بله....
،، رئیس میشه بیاین شرکت
ته: شینو تو شرکت چیکار میکنی امروز تعطیله
،، رئیس میشه یبارم که شده بهم اعتماد کنی و بیاییییی ؟ لطفا
ته: دارم میام ...
سریع دور زدمو سمت شرکت راه افتادم ....
وقتی رسیدم سوییچو به نگهبانی دادم تا ماشینو پارک کنه و خودم سمت ساختمون دوییدم ...
بعد باز شدن در اسانسور به شینو نگاه کردمو بعد چشمم به ناخوداگاه سمت در و دیوار چرخید ....
همه جا پر بود از عکسای من و ا/ت .... حتی یه پوستر خیلی بزرگم از عکس تولد ۱۸ سالگی ا/ت بود که من تو بغلم گرفته بودمش کف زمین پهن شده بود ...
شوکه اما عصبانی سمت شینو برگشتم ...
،، ر...ریی...
ته: شینو اینجا ............ چه خبرهههههه ؟ (داد زدم)
دخترک به خودش لرزید و چشماشو بست ..
ته: حرف بزنننننن
،، من ... من او..اومده بودم ....
ته: شینو عین ادم حرف بزننن اینجا چه خبره ؟
،، من اومده بودم کپی اسناد مالی رو واسه بخش حساب داری ایمیل کنم که .......
ته: یعنی چی ؟! نمیفهممم اینا یعنی چی ؟؟؟؟؟؟
،، منم نمیدونم ولی.....
ته: ولی چی ؟!
،، چیزه .... نمیخوام دخالت کنم ....
ته: تروخدا حرف بزن نمیخوام سرت داد بکشم
،، این یه جور تحدید ... بنظر میاد ...
چشمامو ریز کردم که ادامه داد
،، یکی که میخواد با این شمارو از انجام یه کاری بترسونه
ته: کی؟ چه کاری ؟
،، ام.... میخواین بریم دوربینارو ببینیم ؟؟
ته: اره بجنب ....
،، شما برین من به نگهبانی خبر میدم نزارن کسی بیاد
از راه پله ها رفتم ....
این سریع ترین راه بود ....
درو کوبیدمو سمت نگهبان رفتم ....
ته: سریع میخوام ببینم از دیشب که از شرکت رفتم کی اومده و کی رفته فیلم نقطه به نقطه این شرکتو میخوام
.
.
.
((ا/ت))
+من همینجا پیاده میشم
تو همین عین گوشیم زنگ خورد
+جانم شینو...
،، ا/ت بدبخت شدیم ... بیا شرکت وگرنه رئیس از عصبانیت منو اخراج میکنه ا/ت تروخدااااا بیا شرکت ....
+چی ؟ اخه چیشده ؟! دارم میام ....
به راننده ادرسو دادم و تو راه شینو ماجرارو تعریف کرد
۳.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.