پارت8

ویو ات
وقتی صحبتم با اجوما تموم شد دیدم شوگا اومد داخل اتاق نمید. نم چرا ولی قلبم تند تند میزند شوگا به اجوما گفت بره بیرون بعد اومدو جلوی پاهام زانو زد و گفت
شوگا: ات من عاشقتم میدونم از اول خیلی بد باهات رفتار کردم و تو رو به زور همسرم کردم ولی من عاشقتم امیدوارم نظر تو هم همین باشه... ات: منم دوست دارم خیلی هم دوست دارم ازت میترسیدم چون فکر میکردم شبیه داداشمی ولی ته اینطور
نتونستم جملمو تموم کنم چون شوگا سریع لباشو کوبوند رو لبام و لبامو بوسید....(اسمات نمینویسم چون هم دارم ضربه ی بزرگی به پسرا میزنم هم حرمتشون میره)
پرش به صبح روز بعد
از دل درد پاشدم دیدم شوگا خیلی کیوت کنارم خوابیده روی لپشو بوس کردم که گفت: یاا من از روی لپم بوستو نمیخوام از روی اون لبای مثل توت فرنگیت میخوام بعد زود بوسیدمش
پرش به بعد از ظهر
ویو ات
نمیدونم چرا از صبح حالت تهوح داشتم و از وقتی شوگا رفت هی بالا میارم(شوگا ساعت 11 صبح رفت) اجوما بهم یه بیبی چک داد و گفت امتحان کنم و بله فهمیدم
.................
ببخشید یه پارت دیگه هم داره😑