پارت ۴۰
خلاصه همه آماده شدن و ریختن پشت ونی که اجاره کرده بودن و رفتن به آدرسی که ته گفت .
دم در رستوران:
نامجون: بچه ها تروخدا ضایعمون نکنیدااا زشته ما خیر سرمون ابرو داریم تو کره . 😐
همه: چشم قربان
خلاصه رفتم داخل رستوران .
اوت ویو:
سعی کردیم تا جای ممکن مثل بچه آدم رفتار کنیم . تا حدودی هم موفق بودیم . رستورانه هم یکم تاریک بود . و البته همشون آدمای پولدار و معروف بودن . واسه همین خیلی مشکل شناخته شدن پسرا رو نداشتیم . رفتیم نشستیم سر میز و غذا ها رو سفارش دادیم . کلی حرف زدیم و خندیدیم که بعد از دویست سال بالاخره غذا هامون رو آوردن . اگر تو حالت عادی بودیم عین جنگ زده ها حمله میکردیم ولی صرفا جهت حفظ آبرو عین انسان غذا خوردیم . بشقابمو که گذاشتن جلوم چشمام برق زد . اون یارو گارسونه گه رفت همه با چاپستیک های بد بخت حمله کردیم به غذا
داشتم با ذوق میخوردم که یهو حالم بهم خورد نزدیک بود بالا بیارم ( داداچا قرار نیست حامله بشه . قرار نیست اوکی؟ جررر ریدم به حالتون ) دویدم سمت دستشویی که کوک پشت سرم با نگرانی آمد . رفتم توی دستشویی تکه دادم به لبه ی روشویی . نفس نفس میزدم ( الله اکبر چون دویده 😂)
کوک با نگرانی آمد سمتم . بهش گفتم :
من ....هه.هه ( نفس نفس زدن یونو؟)
خوبم.....تو....هه هه......برو......ا....هه.هه.الان میام .
خلاصه با کلی اصرار کوک قبول کرد و برگشت سر میز . یکم آب زدم صورتم که یکم حالم جا آمد . ارایشمون تمدید کردم .داشتم لبامو میمالوندم به هم که یهو متوجه یه پسره شدم . که بغل دستم وایساده بود . جیغ زدم و پریدم اونور . پسره هی داشت بهم نزدیک میشد . منم هی می رفتم عقب تر که یهو خوردم به دیوار . پسره آمد صاف رو به روم دستشو زد تو دیوار صورتشو آورد نزدیک .وااااایی خدااا نخواد کاری کنههههه.
داشت بهم نزدیک تر میشد که دوباره جیغ زدم که مهم زد تو دلم که خفه شدم . داشت میومد نزدیک که دستمو گذاشتم رو دهنم و با تمام قدرتم هولش دادم . زدم زیر گریه . بدون صدا و هیچی فقط و فقط اشک از چشمام میومد . دوباره دلم درد گرفت و یهو همه چیز سیاه شد . ( بیهوش شد )
کوک ویو:
نشسته بودیم سر میز که یهو ا.ت حالش بد شد و سریع رفت دستشویی . منم سریع پشت سرش رفتم . ولی گفت حالم خوبه و الان میام منم آمدم بیرون . کم کم دیگه داشت خیلی دیر میکرد . نگرانش شدم که یهو از توی دستشویی صدای جیغ آمد . این ....این صدای ا.ت بود . یا گاد . با نگرانی دویدم سمت دستشویی دیدم یه پسره ا.ت رو چسبونده به دیوار که یهو ا.ت خواهش داد و بعد بیهوش شد . داشت میوفتاد که دویدم سمتش نذاشتم بیوفته . تند تند تکونش دادم و اسمشو صدا کردم که یهو متوجه شدم از رو به روم صدای دعوا میاد ....
............................
خب خب خب
۲ چهره و میکاپ ا.ت
۳ لباس ا.ت
۴ چهره و میکاپ لیا
۵ لباس لیا
۶ چهره و میکاپ جنی
۷ لباس جنی
۸ چهره و میکاپ لرا
۹ لباس لرا
لباس های بقیه پارت بعدی
دم در رستوران:
نامجون: بچه ها تروخدا ضایعمون نکنیدااا زشته ما خیر سرمون ابرو داریم تو کره . 😐
همه: چشم قربان
خلاصه رفتم داخل رستوران .
اوت ویو:
سعی کردیم تا جای ممکن مثل بچه آدم رفتار کنیم . تا حدودی هم موفق بودیم . رستورانه هم یکم تاریک بود . و البته همشون آدمای پولدار و معروف بودن . واسه همین خیلی مشکل شناخته شدن پسرا رو نداشتیم . رفتیم نشستیم سر میز و غذا ها رو سفارش دادیم . کلی حرف زدیم و خندیدیم که بعد از دویست سال بالاخره غذا هامون رو آوردن . اگر تو حالت عادی بودیم عین جنگ زده ها حمله میکردیم ولی صرفا جهت حفظ آبرو عین انسان غذا خوردیم . بشقابمو که گذاشتن جلوم چشمام برق زد . اون یارو گارسونه گه رفت همه با چاپستیک های بد بخت حمله کردیم به غذا
داشتم با ذوق میخوردم که یهو حالم بهم خورد نزدیک بود بالا بیارم ( داداچا قرار نیست حامله بشه . قرار نیست اوکی؟ جررر ریدم به حالتون ) دویدم سمت دستشویی که کوک پشت سرم با نگرانی آمد . رفتم توی دستشویی تکه دادم به لبه ی روشویی . نفس نفس میزدم ( الله اکبر چون دویده 😂)
کوک با نگرانی آمد سمتم . بهش گفتم :
من ....هه.هه ( نفس نفس زدن یونو؟)
خوبم.....تو....هه هه......برو......ا....هه.هه.الان میام .
خلاصه با کلی اصرار کوک قبول کرد و برگشت سر میز . یکم آب زدم صورتم که یکم حالم جا آمد . ارایشمون تمدید کردم .داشتم لبامو میمالوندم به هم که یهو متوجه یه پسره شدم . که بغل دستم وایساده بود . جیغ زدم و پریدم اونور . پسره هی داشت بهم نزدیک میشد . منم هی می رفتم عقب تر که یهو خوردم به دیوار . پسره آمد صاف رو به روم دستشو زد تو دیوار صورتشو آورد نزدیک .وااااایی خدااا نخواد کاری کنههههه.
داشت بهم نزدیک تر میشد که دوباره جیغ زدم که مهم زد تو دلم که خفه شدم . داشت میومد نزدیک که دستمو گذاشتم رو دهنم و با تمام قدرتم هولش دادم . زدم زیر گریه . بدون صدا و هیچی فقط و فقط اشک از چشمام میومد . دوباره دلم درد گرفت و یهو همه چیز سیاه شد . ( بیهوش شد )
کوک ویو:
نشسته بودیم سر میز که یهو ا.ت حالش بد شد و سریع رفت دستشویی . منم سریع پشت سرش رفتم . ولی گفت حالم خوبه و الان میام منم آمدم بیرون . کم کم دیگه داشت خیلی دیر میکرد . نگرانش شدم که یهو از توی دستشویی صدای جیغ آمد . این ....این صدای ا.ت بود . یا گاد . با نگرانی دویدم سمت دستشویی دیدم یه پسره ا.ت رو چسبونده به دیوار که یهو ا.ت خواهش داد و بعد بیهوش شد . داشت میوفتاد که دویدم سمتش نذاشتم بیوفته . تند تند تکونش دادم و اسمشو صدا کردم که یهو متوجه شدم از رو به روم صدای دعوا میاد ....
............................
خب خب خب
۲ چهره و میکاپ ا.ت
۳ لباس ا.ت
۴ چهره و میکاپ لیا
۵ لباس لیا
۶ چهره و میکاپ جنی
۷ لباس جنی
۸ چهره و میکاپ لرا
۹ لباس لرا
لباس های بقیه پارت بعدی
۵.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.