جنگ برای تو ( پارت 2)
بانو هه سو به دیدن پادشاه رفت تا مطلب مهمی را به او بگوید
هه سو : به امپراطور اعلام کنید من اومدم
نگهبان : بله بانوی من
نگهبان : امپراطور..... بانو جئون تشریف آوردند.
( اگر توی یه کشور چند تا پسر وجود داشته باشه فامیلشون میشه فامیلی مادریشون)
امپراطور : راهنماییشون کن بیان داخل
نگهبان : بله قربان.... بفرمایید بانوی من
هه سو : ممنون
امپراطور : سلام ملکه ی قلب امپراطور
هه سو : سرورم.... ملکه غمگین میشن وقتی اینجوری با من صحبت میکنید
امپراطور : اصلا مهم نیست... بشینید
امپراطور : خب.... کاری داشتید که اومدید؟
هه سو : بله سرورم، در مورد جونگ کوک یه موضوع مهمی هست که باید در موردش باهاتون مشورت کنم
امپراطور : خب.. میشنوم
هه سو : امپراطور لطفا از ولیعهد کردن جونگ کوک منصرف بشید.... اگر اون ولیعهد بشه مشکلات زیادی در انتظارشه
امپراطور : من خودم به این امور رسیدگی میکنم.. شما نگران نباشید
هه سو: ولی سرورم
امپراطور : خواهش میکنم امور قصر رو به من بسپار بانو
هه سو : بله سرورم، پس با اجازتون من میرم
امپراطور : به سلامت بانو
از زبان هه سو :
امپراطور میگفتن نگران نباشم ولی نمیتونستم، همیشه یه حسی بهم میگه اگر پسرم ولیعهد بشه ملکه نمیذاره زنده بمونه ،به خاطر همین همیشه نگران جونگ کوکم، براش محافظ گذاشتم، حواسم هست که کجاها میره، ولی یه سری اوقات فکر میکنم اگر ازدواج کنه خیلی به صلاحشه
توی افکارم غرق بودم که ملکه ی مادر و پسرش اومدن جلوم و ایستادن، استرس گرفتم و دست و پامو گم کردم
هه سو : (تعظیم کردم) سلام بر ملکه ی قصر و شاهزاده یونگی
ملکه : هه سو... نیازی نیست به پسرم بگی شاهزاده، به زودی ولیعهد این سرزمین میشه و باید بهش بگی ولیعهد چوسان
هه سو: بله بانوی من، هرچی شما بگید
در همین حین جونگ کوک رسید و به سمت مادرش رفت
جونگ کوک : مادرجان
هه سو: پسرم... به ملکه و پسرشون ادای احترام کن
جونگ کوک: اوه بله فراموش کردم.... با تعظیم، منو ببخشید ملکه
ملکه: تو دیگه بزرگ شدی، هنوز نمیدونی باید جلوی ملکه ی این سرزمین تعظیم کنی؟
جونگ کوک : منو ببخشید فراموش کردم
یونگی : ملکه بخشنده هستن و فقط اینبار تورو میبخشن، بهتره دفعه ی بعدی فراموش نکنی که باید تعظیم کنی
جونگ کوک : بله برادر... عذر میخوام
ملکه : پسرم برادر تو نیست، سعی کن اسم برادر روی زبونت عادت نکنه، چون به زودی باید بهش بگی ولیعهد
هه سو : بله بانوی من... ما دیگه باید بریم با اجازه!
اسلاید اول لباس هه سو
دومی ملکه
سومی لباس جونگ کوک
چهارمی لباس یونگی
هه سو : به امپراطور اعلام کنید من اومدم
نگهبان : بله بانوی من
نگهبان : امپراطور..... بانو جئون تشریف آوردند.
( اگر توی یه کشور چند تا پسر وجود داشته باشه فامیلشون میشه فامیلی مادریشون)
امپراطور : راهنماییشون کن بیان داخل
نگهبان : بله قربان.... بفرمایید بانوی من
هه سو : ممنون
امپراطور : سلام ملکه ی قلب امپراطور
هه سو : سرورم.... ملکه غمگین میشن وقتی اینجوری با من صحبت میکنید
امپراطور : اصلا مهم نیست... بشینید
امپراطور : خب.... کاری داشتید که اومدید؟
هه سو : بله سرورم، در مورد جونگ کوک یه موضوع مهمی هست که باید در موردش باهاتون مشورت کنم
امپراطور : خب.. میشنوم
هه سو : امپراطور لطفا از ولیعهد کردن جونگ کوک منصرف بشید.... اگر اون ولیعهد بشه مشکلات زیادی در انتظارشه
امپراطور : من خودم به این امور رسیدگی میکنم.. شما نگران نباشید
هه سو: ولی سرورم
امپراطور : خواهش میکنم امور قصر رو به من بسپار بانو
هه سو : بله سرورم، پس با اجازتون من میرم
امپراطور : به سلامت بانو
از زبان هه سو :
امپراطور میگفتن نگران نباشم ولی نمیتونستم، همیشه یه حسی بهم میگه اگر پسرم ولیعهد بشه ملکه نمیذاره زنده بمونه ،به خاطر همین همیشه نگران جونگ کوکم، براش محافظ گذاشتم، حواسم هست که کجاها میره، ولی یه سری اوقات فکر میکنم اگر ازدواج کنه خیلی به صلاحشه
توی افکارم غرق بودم که ملکه ی مادر و پسرش اومدن جلوم و ایستادن، استرس گرفتم و دست و پامو گم کردم
هه سو : (تعظیم کردم) سلام بر ملکه ی قصر و شاهزاده یونگی
ملکه : هه سو... نیازی نیست به پسرم بگی شاهزاده، به زودی ولیعهد این سرزمین میشه و باید بهش بگی ولیعهد چوسان
هه سو: بله بانوی من، هرچی شما بگید
در همین حین جونگ کوک رسید و به سمت مادرش رفت
جونگ کوک : مادرجان
هه سو: پسرم... به ملکه و پسرشون ادای احترام کن
جونگ کوک: اوه بله فراموش کردم.... با تعظیم، منو ببخشید ملکه
ملکه: تو دیگه بزرگ شدی، هنوز نمیدونی باید جلوی ملکه ی این سرزمین تعظیم کنی؟
جونگ کوک : منو ببخشید فراموش کردم
یونگی : ملکه بخشنده هستن و فقط اینبار تورو میبخشن، بهتره دفعه ی بعدی فراموش نکنی که باید تعظیم کنی
جونگ کوک : بله برادر... عذر میخوام
ملکه : پسرم برادر تو نیست، سعی کن اسم برادر روی زبونت عادت نکنه، چون به زودی باید بهش بگی ولیعهد
هه سو : بله بانوی من... ما دیگه باید بریم با اجازه!
اسلاید اول لباس هه سو
دومی ملکه
سومی لباس جونگ کوک
چهارمی لباس یونگی
۳۳.۰k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.