فیک شوگا ( عشق ممنوعه ی من ) پارت7
از خونه رفتم بیرون .رفتم به همون ادرسی که با سو قرار داشتم.
رفتم اونطرف خیابون دیدم که منتظرمه دیدمش بهش سلام کردم و گفتم : دختر امروز قرار بود کجا ببریمون؟ راستش خیلی ادمه خونگرمو خوبی بود باهاش احساسا ارامش میکردم و کنارش راحت بودم گفت : یه جاهای خیلی خوب اماده باشه که خیلی قراره سورپرایز شییییی
گفتم: ایول توراه که داشتیم میرفتیم ازش پرسیدم:سو میتونم ازت یه سوال بپرسم؟
گفت اوهوم .....بپرس
گفتم دوست پسر داری؟ ....نمیدونم چرا اینقدر درباره این کنجکاو شده بودم:/
گفت :تو واقعا دیوونه ای الان واقعا باور کردم....اخه احمق من اگه دوست پسر داشتم کنار تو چکار میکردم؟
خندیدم گفتم : اع خوبه هردوتامون سینگلیم
خندید....
رفتیم یه جای خوشگل تو سئول جای سرسبزو زیبایی بود خیلی خوب بود که چند جا دیگه هم سو منو برد و گشتیم طرفای ظهر شد گفتم :من خیلی گشنمه میشه بریم به یه رستورانی چیزی؟
سو گفت:اخ گفتی منم ولی بعد نهار باید برم چون گفتم ساعت 4 خونه ام خانوادم زیاد روم حساسن
گفتم :باشه بعدش میریم
رفتم داخل رستوران که یهو.....
منتظر پارت بعدی باشید:)
رفتم اونطرف خیابون دیدم که منتظرمه دیدمش بهش سلام کردم و گفتم : دختر امروز قرار بود کجا ببریمون؟ راستش خیلی ادمه خونگرمو خوبی بود باهاش احساسا ارامش میکردم و کنارش راحت بودم گفت : یه جاهای خیلی خوب اماده باشه که خیلی قراره سورپرایز شییییی
گفتم: ایول توراه که داشتیم میرفتیم ازش پرسیدم:سو میتونم ازت یه سوال بپرسم؟
گفت اوهوم .....بپرس
گفتم دوست پسر داری؟ ....نمیدونم چرا اینقدر درباره این کنجکاو شده بودم:/
گفت :تو واقعا دیوونه ای الان واقعا باور کردم....اخه احمق من اگه دوست پسر داشتم کنار تو چکار میکردم؟
خندیدم گفتم : اع خوبه هردوتامون سینگلیم
خندید....
رفتیم یه جای خوشگل تو سئول جای سرسبزو زیبایی بود خیلی خوب بود که چند جا دیگه هم سو منو برد و گشتیم طرفای ظهر شد گفتم :من خیلی گشنمه میشه بریم به یه رستورانی چیزی؟
سو گفت:اخ گفتی منم ولی بعد نهار باید برم چون گفتم ساعت 4 خونه ام خانوادم زیاد روم حساسن
گفتم :باشه بعدش میریم
رفتم داخل رستوران که یهو.....
منتظر پارت بعدی باشید:)
۱.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.