فیک جونگکوک پارت ۱۱
سلاممم.لباس ا/ت و جونگکوک رو واسه شام و دیسکو گذاشتم
ساعت ۴ شد
هیونجین:میرم بستنی بگیرم
یجی:باشه اوپا برا منم بگیر
بعد ۵ مین:
هیونجین:بچه ها جشنواره س کلی غذا اونجاس
ا/ت:چی غذا؟ من گشنمه
جونگکوک:ا/ت جونم اروم باش پاشو بریم.
رفتن جشنواره
ا/ت:جونگکوک سوشی هس؟
جونگکوک:ازه بیا
همون مردی گه صبح اومد و مزاحم ا/ت شد اونجا بود.یه نگاه کوتاهی کرد و یه پوزخند زد و رفت.
جونگکوک که فهمید ا/ت اون رو دید:اروم باش من مواظبتم
ا/ت با صدای لرزون:ببباشه
فلیکس:فراموشش کن ا/ت.توهم مثل رزی یکی رو داری که مواظبته
رزی:فلیکسسسس.
فلیکس:ها چیه مگه دروغه؟
رفتین تا بخورین غذا هارو.
مامانبزرگ ا/ت:شما چطوری سوشی میخورین؟؟خیلی بدمزس
جونگکوک:امم.مادرجون تو کره سوشی زیاد میخوریم.
وقت شام شد و ساعت ۸ رفتین شام بخورین.ا/ت متوجه شده بود که اون اقاعه که میخواست اذیتش کنه داره تعقیبش میکنه
ا/ت وقت شام روبه جونگکوک:به نظرت چرا اون اقاهه پوزخند زد؟
جونگکوک:گفتم که نگران نباش من مواظبتم.حتی بعد شام میریم دیسکو.
ا/ت:هومم.امیدوارم خوش بگذره
تهیونگ:معلومه
لیا:ببین تهیونگ منم میترسم مواظب منم باش.
تهیونگ:باشه باشه عشقم.
لیا:ببینم ا/ت اون دختر که داره میاد همون دشمن ما تو مدرسه نبود؟
ا/ت:عه اره.اونم دوست پسرشه.اسمش رز بود نه؟
لیا:اره.عه نگامون کرد.
جونگکوک سعی میکرد کاری کنه که ا/ت حسودی نکنه.
رز همون دشمن اونا:سلام دخترا .
ا/ت:از این طرفا .
رز:میبینم که عضو بی تی اس شدی و با دوستای ایدلت اومدی.
(رز و ا /ت باهم صمیمی بودن ولی به خاطر یه دلیل که فقط جونگکوک و لیا میدونن قهر کردن)
رز :تو دیسکو میبینمتون رفقا
رز رفت
ا/ت:بیشور با اون دوست پسر زشتش
جونگکوک:اروم باش حقشه
□□□□□□□□□□□
•••••••••••••••••••••••••••••••
■■■■■■■■■■■
امیدوارم خوشتون اومده باشه
ساعت ۴ شد
هیونجین:میرم بستنی بگیرم
یجی:باشه اوپا برا منم بگیر
بعد ۵ مین:
هیونجین:بچه ها جشنواره س کلی غذا اونجاس
ا/ت:چی غذا؟ من گشنمه
جونگکوک:ا/ت جونم اروم باش پاشو بریم.
رفتن جشنواره
ا/ت:جونگکوک سوشی هس؟
جونگکوک:ازه بیا
همون مردی گه صبح اومد و مزاحم ا/ت شد اونجا بود.یه نگاه کوتاهی کرد و یه پوزخند زد و رفت.
جونگکوک که فهمید ا/ت اون رو دید:اروم باش من مواظبتم
ا/ت با صدای لرزون:ببباشه
فلیکس:فراموشش کن ا/ت.توهم مثل رزی یکی رو داری که مواظبته
رزی:فلیکسسسس.
فلیکس:ها چیه مگه دروغه؟
رفتین تا بخورین غذا هارو.
مامانبزرگ ا/ت:شما چطوری سوشی میخورین؟؟خیلی بدمزس
جونگکوک:امم.مادرجون تو کره سوشی زیاد میخوریم.
وقت شام شد و ساعت ۸ رفتین شام بخورین.ا/ت متوجه شده بود که اون اقاعه که میخواست اذیتش کنه داره تعقیبش میکنه
ا/ت وقت شام روبه جونگکوک:به نظرت چرا اون اقاهه پوزخند زد؟
جونگکوک:گفتم که نگران نباش من مواظبتم.حتی بعد شام میریم دیسکو.
ا/ت:هومم.امیدوارم خوش بگذره
تهیونگ:معلومه
لیا:ببین تهیونگ منم میترسم مواظب منم باش.
تهیونگ:باشه باشه عشقم.
لیا:ببینم ا/ت اون دختر که داره میاد همون دشمن ما تو مدرسه نبود؟
ا/ت:عه اره.اونم دوست پسرشه.اسمش رز بود نه؟
لیا:اره.عه نگامون کرد.
جونگکوک سعی میکرد کاری کنه که ا/ت حسودی نکنه.
رز همون دشمن اونا:سلام دخترا .
ا/ت:از این طرفا .
رز:میبینم که عضو بی تی اس شدی و با دوستای ایدلت اومدی.
(رز و ا /ت باهم صمیمی بودن ولی به خاطر یه دلیل که فقط جونگکوک و لیا میدونن قهر کردن)
رز :تو دیسکو میبینمتون رفقا
رز رفت
ا/ت:بیشور با اون دوست پسر زشتش
جونگکوک:اروم باش حقشه
□□□□□□□□□□□
•••••••••••••••••••••••••••••••
■■■■■■■■■■■
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۷.۲k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.