پارت یک(فصل ۳)
وقتی با تهیونگ رسیدیم خونه دیدیم دارن خونه رو دیزاین میکنن همه بودن به جز جین و جیهوپ (راستی گایز زن جین که اسمش هانول بود به اسم جینا تغییر کرد(به درخواست یه دوست😂💜))
از زبان ا/ت:رفتم از یونا قضیه رو پرسیدم چی شده اونم گفت جینا بارداره
+اهان
سریع از ویلا زدم بیرون و یه دسته گل برای جینا خانم خریدم و اومدم ویلا
رفتم به سمت جینا
+عزیزم مبارکه
دسته گلو دادم بهش
جینا:وای مرسی عزیزم اصلا لازم نبود
یکم با جینا مشغول صحبت بودیم که دیدیم لیسا(دوس دخی جیهوپ😐)زد به لیوان و شروع کرد به صحبت
لیسا:خب بچه ها همگی میدونین که جینا بارداره و جیهوپ هم باهاش رفته و میخواهیم خبر بارداری رو به جین بگیم خب کم مونده که جین و جیهوپ برسه پس چراغا رو خاموش میکنیم
ا/ت ویو:چون حوصلم سر رفته بود خیلی اروم رفتم پیش تهیونگ که دیدم کیک دست تهیونگ رفتم کنارش نشستم
+پیس
+یااا تهیونگ
_یا خدا این کیه(تو ذهنش)
یااا(یکم بلند تر)
که دیدم تهیونگ ترسید و کیک رو به سمتم پرت کرد در همین حین جین و جیهوپ هم اومد چراغارو که روشن کردن
و من از خجالت اب شدم نمی دونستم چیکار کنم که تهیونگ دستمو گرفت و به سمت حموم بردتم
+یاااا تهیونگا چرا این کارو کردی
_هیشش اروم باش من الان میرم تو برو حموم برات هم حوله و هم لباس میارم
باشه؟
+باش
تهیونگ رفت منم رفتم حموم
۱ساعت بعد: دوباره لباس پوشیدم و یه تینت لب زدم اومدم بعد دیدم جای کیکو تمیز کرده بودن بعد خبر رو به جین دادن و همه خوشگذرونی کردیم
از زبان ا/ت:رفتم از یونا قضیه رو پرسیدم چی شده اونم گفت جینا بارداره
+اهان
سریع از ویلا زدم بیرون و یه دسته گل برای جینا خانم خریدم و اومدم ویلا
رفتم به سمت جینا
+عزیزم مبارکه
دسته گلو دادم بهش
جینا:وای مرسی عزیزم اصلا لازم نبود
یکم با جینا مشغول صحبت بودیم که دیدیم لیسا(دوس دخی جیهوپ😐)زد به لیوان و شروع کرد به صحبت
لیسا:خب بچه ها همگی میدونین که جینا بارداره و جیهوپ هم باهاش رفته و میخواهیم خبر بارداری رو به جین بگیم خب کم مونده که جین و جیهوپ برسه پس چراغا رو خاموش میکنیم
ا/ت ویو:چون حوصلم سر رفته بود خیلی اروم رفتم پیش تهیونگ که دیدم کیک دست تهیونگ رفتم کنارش نشستم
+پیس
+یااا تهیونگ
_یا خدا این کیه(تو ذهنش)
یااا(یکم بلند تر)
که دیدم تهیونگ ترسید و کیک رو به سمتم پرت کرد در همین حین جین و جیهوپ هم اومد چراغارو که روشن کردن
و من از خجالت اب شدم نمی دونستم چیکار کنم که تهیونگ دستمو گرفت و به سمت حموم بردتم
+یاااا تهیونگا چرا این کارو کردی
_هیشش اروم باش من الان میرم تو برو حموم برات هم حوله و هم لباس میارم
باشه؟
+باش
تهیونگ رفت منم رفتم حموم
۱ساعت بعد: دوباره لباس پوشیدم و یه تینت لب زدم اومدم بعد دیدم جای کیکو تمیز کرده بودن بعد خبر رو به جین دادن و همه خوشگذرونی کردیم
۴.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.