پارت 2
پارت 2
باناراحتی چمدونم رو ورداشتم واز کل بچه های پرورشگاه خدافظی کردم نشستیم توون
ـمیشه بپرسم شماکی هستین؟
کوک: نه نمیش
یونگی: مابرادرای واقعیتیم وبخاطر یسری دلایل توبه پرورشگاه رفتی.
اعضا: اره راس میگه.
ـ باشه ممنون
تاانجاهیچکس حرفی نزد تارسیدن عمارت
جیمین: پیاده شو
پیاده شدم که یدفه جین یکی رو صدازد
جین: اجومااا
اجوما: بله پسرم
جین: لطفاً اتاقشوبهش نشون بده وقوانین هم بگو.
اجوما: چشم بهشون میگم......
پایان پارت (2)
باناراحتی چمدونم رو ورداشتم واز کل بچه های پرورشگاه خدافظی کردم نشستیم توون
ـمیشه بپرسم شماکی هستین؟
کوک: نه نمیش
یونگی: مابرادرای واقعیتیم وبخاطر یسری دلایل توبه پرورشگاه رفتی.
اعضا: اره راس میگه.
ـ باشه ممنون
تاانجاهیچکس حرفی نزد تارسیدن عمارت
جیمین: پیاده شو
پیاده شدم که یدفه جین یکی رو صدازد
جین: اجومااا
اجوما: بله پسرم
جین: لطفاً اتاقشوبهش نشون بده وقوانین هم بگو.
اجوما: چشم بهشون میگم......
پایان پارت (2)
۱.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.