پارت سیزدهم
پارت سیزدهم
little angel
ویو ا/ت
داشتم موهامو خشک میکردم
که صدای در اومد
بینا: واییی ا/ت ببین لباست رو ببین برای این موش کوچولو هم فرستاده
ا/ت
به لباس نگاه کردم خیلی خوشگل بود همین طور لباس میونگ
ا/ت: اره خیلی خوشگله
بینا: زود باش الان میکاپ گر میخواد همین طور بعد چند ساعت عموش
ا/ت: اوکی بابا کم غر بزن
بینا: ایششش
بعد از اینکه موهام رو خشک کردم سمت میونگ رفتم برش داشتم بوسه ای زدم رو لپش
که خندید بعد صدای در اومد
ا/ت: بفرمایید
میکاپ آرتیست: خانم برای میکاپ اومدم
ا/ت:اوو بله فرما عزیزم
میکاپ آرتیست: لطفا بشینید رو صندلی
ا/ت: اوو حتما
______
یک ساعت بعد
میکاپ آرتیست:تموم شد مثل یه تیکه ماه شدین خانم
ا/ت: مرسی عزیزم
ا/ت
خیلی خوب شده بودم
بلند شدم لباسم رو پوشیدم موهام که صاف و لخت بود همین طوری گذاشتم بمونه
لباس میونگ رو هم تنش کردم ایییی چقدر گوگولی و کیوت شده بود لبخندی زدم گرفتم بغلم
رفتم سمت در
اول به ساعت نگاه کردم اوه ۷:۳۶دقیقه بود
که یهو ته از اتاق اومدم بیرون چقدر جذاب شده بود با اومد طرفم
ویو تهیونگ
از اتاق اومدم بیرون ا/ت رو دیدم چقدر زیبا شده بود همین طور میونگ کوچولو رفتم قلبم شروع کرد به تپش آروم باش تهیونگگ
ا/ت
قلبم از جاش داشت کنده میشد
ته: زیبا شدین لیدی
ا/ت: ممنونم مستر شما هم جذاب شدین
ته: ممنون
ته
میونگ رو از ا/ت گرفتم رفتیم پایین مادر و پدر وایساده بودن پایین پله ها
خانم کیم: ویییییی چقدر زوج های خوبی چقدر خوشگل شدیننننننن
ارباب: راست میگه مادرت خیلی خوب شدین
ویو ا/ت
خجالت کشیدم دیدم ته داره نگام میکنه اشاره
به دستش کرد از دستش گرفتم که
صدای زنگ در عمارت اومد
ندیمه ها صف وایسادن ارباب و خانم کیم جلو تر از ما رفتن ماهم پشت سرشون
در رو ندیمه ها باز کردن یه پیرمرد که میخورد ۷۰ اینا سن داشته باشه از در ورودی اومد داخل ندیمه ها احترام گذاشتن که ارباب گفت
ارباب: خوش اومدی برادر( بغل کردن)
هان(همون عموی تهیونگ):ممنونم برادر( مطابق بغل کرد)
اووو زن داداش خوبی؟
خانم کیم: سلام ... ممنونم برادر شوهر ( لبخند)
چرخید سمت ما که.....
اسلایداول( لباس ا/ت)
اسلاید دوم(لباس میونگ)
little angel
ویو ا/ت
داشتم موهامو خشک میکردم
که صدای در اومد
بینا: واییی ا/ت ببین لباست رو ببین برای این موش کوچولو هم فرستاده
ا/ت
به لباس نگاه کردم خیلی خوشگل بود همین طور لباس میونگ
ا/ت: اره خیلی خوشگله
بینا: زود باش الان میکاپ گر میخواد همین طور بعد چند ساعت عموش
ا/ت: اوکی بابا کم غر بزن
بینا: ایششش
بعد از اینکه موهام رو خشک کردم سمت میونگ رفتم برش داشتم بوسه ای زدم رو لپش
که خندید بعد صدای در اومد
ا/ت: بفرمایید
میکاپ آرتیست: خانم برای میکاپ اومدم
ا/ت:اوو بله فرما عزیزم
میکاپ آرتیست: لطفا بشینید رو صندلی
ا/ت: اوو حتما
______
یک ساعت بعد
میکاپ آرتیست:تموم شد مثل یه تیکه ماه شدین خانم
ا/ت: مرسی عزیزم
ا/ت
خیلی خوب شده بودم
بلند شدم لباسم رو پوشیدم موهام که صاف و لخت بود همین طوری گذاشتم بمونه
لباس میونگ رو هم تنش کردم ایییی چقدر گوگولی و کیوت شده بود لبخندی زدم گرفتم بغلم
رفتم سمت در
اول به ساعت نگاه کردم اوه ۷:۳۶دقیقه بود
که یهو ته از اتاق اومدم بیرون چقدر جذاب شده بود با اومد طرفم
ویو تهیونگ
از اتاق اومدم بیرون ا/ت رو دیدم چقدر زیبا شده بود همین طور میونگ کوچولو رفتم قلبم شروع کرد به تپش آروم باش تهیونگگ
ا/ت
قلبم از جاش داشت کنده میشد
ته: زیبا شدین لیدی
ا/ت: ممنونم مستر شما هم جذاب شدین
ته: ممنون
ته
میونگ رو از ا/ت گرفتم رفتیم پایین مادر و پدر وایساده بودن پایین پله ها
خانم کیم: ویییییی چقدر زوج های خوبی چقدر خوشگل شدیننننننن
ارباب: راست میگه مادرت خیلی خوب شدین
ویو ا/ت
خجالت کشیدم دیدم ته داره نگام میکنه اشاره
به دستش کرد از دستش گرفتم که
صدای زنگ در عمارت اومد
ندیمه ها صف وایسادن ارباب و خانم کیم جلو تر از ما رفتن ماهم پشت سرشون
در رو ندیمه ها باز کردن یه پیرمرد که میخورد ۷۰ اینا سن داشته باشه از در ورودی اومد داخل ندیمه ها احترام گذاشتن که ارباب گفت
ارباب: خوش اومدی برادر( بغل کردن)
هان(همون عموی تهیونگ):ممنونم برادر( مطابق بغل کرد)
اووو زن داداش خوبی؟
خانم کیم: سلام ... ممنونم برادر شوهر ( لبخند)
چرخید سمت ما که.....
اسلایداول( لباس ا/ت)
اسلاید دوم(لباس میونگ)
۳.۷k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.