فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part³¹
<بله رئیس
رئیس:خب بورا ببین این ا.ت همکار جدیدتون بهش لباس بده
<چشم رئیس
(رئیس میره)
<سلام ا.ت
+سلام
<همین طوری که فهمیدی اسم من بورا س پس اگه وقت کارم داشتی صدام کن
+باشه بورا
<خب بیا دنبال تا لباس کارتو بدم
+باشه
(ا.ت میره دنبال بورا و بورا هم بهش لباس کار میده لباس کارش از ایناس که باید روز به پوشیی روکش آبی که جلوی لباسش میاد رو می پوشه بعد با بورا از اتاق کارمندان میاد بیرون)
<خب ا.ت ببین کار تو اینجا اینکه سفارش مشتری رو بگیری بیاری بده منی که اونجا پشت اون میز میشینم و بعد بیای غذا بدی به مشتری وقتی رفتن میز رو تمیز کنی برای مشتری بعدی
+باشه
<خب خوبه برو سرکارت
(ا.ت اینکار رو انجام میده بعد ساعت ۹نیم که میشه ا.ت میره خونه)
+سلام من امدم
(میره وسط حال جونگکوک روی مبل نشسته داره تلویزون میبینه)
+اع پس مامان کجاست؟
_تاحالا کجا بودی؟
+خونه نامرا
_چرا اینقدر دیر امدی ساعت۱۰ شبه
+خب که چی .. بگو مامان کجاست
_سرکار گفت ۱۱شب میاد خونه
+آهان باشه
(ا.ت داشت میزفت سمت اتاقش که یهو.....)
(جونگکوک دست ا.ت رو میگیره)
+هی چیکار میکنی دستم ول کن
(جونگکوک صورتش رو میاره سمت صورتش ا.ت که نفساسون به هم میخوره)
+هی چیکار میکنی برو کنار
_یه بار دیگه اینقدر دیر امدی من میدونم با تو
+آخه به تو چه تو چیکار داری به من؟
_بعدا میفهمی یه بار دیگه دیر بیا تا بهت بگم(اعصبانیت)
+من ۱۹ سالمه و هر چقدر دلم بخواد دیر میام
_یه بار دیگه دیر بیا تا بهت نشون بدم
+هیچ کاری نمیتونی بکنی حالا هم دستمو ولم کن
(جونگکوک دست ا.ت رو ول میکنه ا.ت میره تو اتاقش لباسش رو عوض میکنه و میاد که میبینه که...جونگکوک داره غذا درست میکنه)
ویو ا.ت
لباسم رو عوض کردم آمدم بیرون(اسلاید ۲لباس ا.ت توی خونه) که دیدم جونگکوک داره غذا درست میکنه خیلی شکه شده بودم ازش پرسیدم...
+داری چیکار میکنی؟(شکه شده)
_دارم غذا درست میکنم
+تو؟
_اره من
+واقعا تو داری غذا درست میکنی؟
_معلومه چیز عجیبیه؟
+اره خیلی ببینم نکنه جیزی توش ریختی یه وقت مسموم ام نکنی؟
_چرت نگو برو میزو بچین
+باش
(ا.ت میره میزو میچینه جونگکوک ام غذا رو میبره)
_بیا بشین غذا رو بخور
+باشه اما ببین مسموم شدام تقصیر توعه من تا قبلش سالم بودم
_باشه بابا بیا بشین(میخنده)
(ا.ت جونگکوک شروع میکنن به غذا خوردن)
_چیه؟پس میگفتی مسمومه پس چرا داری میخوری؟
+هااا....؟اعم خب ... خب یکم گشنمه برا همین
_باشه بخور؟خب بگو ببینم چطوره؟
+هاااا....؟اعممم خب بد نیست
_بد نیست؟
+اره بدک نیست
_باشه بابا بخور
(غذا شون رو میخورن میزو جمع میکنند ا.ت ظرفارو میشوره ساعت ۱۱میشه مامانشون میاد میرن بخوابین)
part³¹
<بله رئیس
رئیس:خب بورا ببین این ا.ت همکار جدیدتون بهش لباس بده
<چشم رئیس
(رئیس میره)
<سلام ا.ت
+سلام
<همین طوری که فهمیدی اسم من بورا س پس اگه وقت کارم داشتی صدام کن
+باشه بورا
<خب بیا دنبال تا لباس کارتو بدم
+باشه
(ا.ت میره دنبال بورا و بورا هم بهش لباس کار میده لباس کارش از ایناس که باید روز به پوشیی روکش آبی که جلوی لباسش میاد رو می پوشه بعد با بورا از اتاق کارمندان میاد بیرون)
<خب ا.ت ببین کار تو اینجا اینکه سفارش مشتری رو بگیری بیاری بده منی که اونجا پشت اون میز میشینم و بعد بیای غذا بدی به مشتری وقتی رفتن میز رو تمیز کنی برای مشتری بعدی
+باشه
<خب خوبه برو سرکارت
(ا.ت اینکار رو انجام میده بعد ساعت ۹نیم که میشه ا.ت میره خونه)
+سلام من امدم
(میره وسط حال جونگکوک روی مبل نشسته داره تلویزون میبینه)
+اع پس مامان کجاست؟
_تاحالا کجا بودی؟
+خونه نامرا
_چرا اینقدر دیر امدی ساعت۱۰ شبه
+خب که چی .. بگو مامان کجاست
_سرکار گفت ۱۱شب میاد خونه
+آهان باشه
(ا.ت داشت میزفت سمت اتاقش که یهو.....)
(جونگکوک دست ا.ت رو میگیره)
+هی چیکار میکنی دستم ول کن
(جونگکوک صورتش رو میاره سمت صورتش ا.ت که نفساسون به هم میخوره)
+هی چیکار میکنی برو کنار
_یه بار دیگه اینقدر دیر امدی من میدونم با تو
+آخه به تو چه تو چیکار داری به من؟
_بعدا میفهمی یه بار دیگه دیر بیا تا بهت بگم(اعصبانیت)
+من ۱۹ سالمه و هر چقدر دلم بخواد دیر میام
_یه بار دیگه دیر بیا تا بهت نشون بدم
+هیچ کاری نمیتونی بکنی حالا هم دستمو ولم کن
(جونگکوک دست ا.ت رو ول میکنه ا.ت میره تو اتاقش لباسش رو عوض میکنه و میاد که میبینه که...جونگکوک داره غذا درست میکنه)
ویو ا.ت
لباسم رو عوض کردم آمدم بیرون(اسلاید ۲لباس ا.ت توی خونه) که دیدم جونگکوک داره غذا درست میکنه خیلی شکه شده بودم ازش پرسیدم...
+داری چیکار میکنی؟(شکه شده)
_دارم غذا درست میکنم
+تو؟
_اره من
+واقعا تو داری غذا درست میکنی؟
_معلومه چیز عجیبیه؟
+اره خیلی ببینم نکنه جیزی توش ریختی یه وقت مسموم ام نکنی؟
_چرت نگو برو میزو بچین
+باش
(ا.ت میره میزو میچینه جونگکوک ام غذا رو میبره)
_بیا بشین غذا رو بخور
+باشه اما ببین مسموم شدام تقصیر توعه من تا قبلش سالم بودم
_باشه بابا بیا بشین(میخنده)
(ا.ت جونگکوک شروع میکنن به غذا خوردن)
_چیه؟پس میگفتی مسمومه پس چرا داری میخوری؟
+هااا....؟اعم خب ... خب یکم گشنمه برا همین
_باشه بخور؟خب بگو ببینم چطوره؟
+هاااا....؟اعممم خب بد نیست
_بد نیست؟
+اره بدک نیست
_باشه بابا بخور
(غذا شون رو میخورن میزو جمع میکنند ا.ت ظرفارو میشوره ساعت ۱۱میشه مامانشون میاد میرن بخوابین)
۶.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.