پارت ۱ : مافیای من
از زبان ا.ت
ساعت ۷ صبح
مامان ا.ت : ا.ت دخترم بیدار شو
ا.ت : ساعت چنده ؟؟ ( خواب الود )
مامان ا.ت : ۷ صبحه
ا.ت : وایی چقدر زود بیدارم کردی مامانی ( خواب الود )
مامان ا.ت : پاشو غر نزن مگه تو امروز مهمون نداری
تا مامانم گفت لمروز مهمون داری یاد یاسمن افتادم من بهش میگم یورا و و حشت زده از خواب بیدار شدم
ا.ت : وایی یورا بدبخت شدم مامان خونه مرتبه
مامان ا.ت : اره قشنگم خونه مرتبه صبحانه برات درست کردم روی میز صبحانه رو چیدم پاشو بخور من دیگه میرم شرکت قربونت شم امروزم شرکت خیلی کار دارم منو پدرت دیگه اخر شب میایم اگه دیر کردیم نگران ما نشو خب
ا.ت : باشه فقط مامان ناهار و چیکار کنم
مامان ا.ت : به کارتت پول واریز کردم اگه دوست داری پیتزا سفارش بده اگه هم نه پاشو خودت یه چیزی بپز باشه خوشگلم
ا.ت : باشه ممنون مامان راستی کارای دانشگام چی میشه
مامان ا.ت : اگه اینقدر با یاسمن اصرار نمیکردید جهشی بخونید تو سن ۱۶ سالگی نباید میرفتید دانشگاه ولی به هرحال با داییت هماهنگ کردم اسمتو و یاسمن رو توی دانشگاش بنویسه اینطوری حواسش بهتون هست و خیال منم راحت تره
ا.ت : باشه مامان ممنون
مامان ا.ت : خواهش پرنسمم من دیگه دارم میرم مراقب خودت باش
از مامان خداحافظی کردم و رفتم صبونمو خوردم تا اتاقمو جمع کردمو ظرفای صبونرو شستم ساعت ۱۰ شد تا اومدم بشینم یکی زنگ در خونرو زد با کلی فحش درو باز کردم و دیدم یوراست با دیدنش کلی ذوق کردم و داد کشیدم
ا.ت : گراز من
یورا : گاو من
و با کلی جیغ همو بغل کردم
خلاصه کلی حرف زدیم و رقصیدیم و چالش رفتیم و کلی غذای کره ای تست کردیم و جیغ کشیدیم و خوراکی خوردیم و کیدراما دیدیم و دیگه از خستگی ولو شدیم روی زمین
یورا : وایی امروز چقدر خوش گذشت
ا.ت : اره خیلی خو
تا اومدم ادامه ی حرفمو بگم تلفن زنگ خپرد و رفتم جواب دادم که یه زن سریع حرفش و گفت و قطع کرد و با چیزی که گفت دنیا دور سرم چرخید و افتادم زمین
ساعت ۷ صبح
مامان ا.ت : ا.ت دخترم بیدار شو
ا.ت : ساعت چنده ؟؟ ( خواب الود )
مامان ا.ت : ۷ صبحه
ا.ت : وایی چقدر زود بیدارم کردی مامانی ( خواب الود )
مامان ا.ت : پاشو غر نزن مگه تو امروز مهمون نداری
تا مامانم گفت لمروز مهمون داری یاد یاسمن افتادم من بهش میگم یورا و و حشت زده از خواب بیدار شدم
ا.ت : وایی یورا بدبخت شدم مامان خونه مرتبه
مامان ا.ت : اره قشنگم خونه مرتبه صبحانه برات درست کردم روی میز صبحانه رو چیدم پاشو بخور من دیگه میرم شرکت قربونت شم امروزم شرکت خیلی کار دارم منو پدرت دیگه اخر شب میایم اگه دیر کردیم نگران ما نشو خب
ا.ت : باشه فقط مامان ناهار و چیکار کنم
مامان ا.ت : به کارتت پول واریز کردم اگه دوست داری پیتزا سفارش بده اگه هم نه پاشو خودت یه چیزی بپز باشه خوشگلم
ا.ت : باشه ممنون مامان راستی کارای دانشگام چی میشه
مامان ا.ت : اگه اینقدر با یاسمن اصرار نمیکردید جهشی بخونید تو سن ۱۶ سالگی نباید میرفتید دانشگاه ولی به هرحال با داییت هماهنگ کردم اسمتو و یاسمن رو توی دانشگاش بنویسه اینطوری حواسش بهتون هست و خیال منم راحت تره
ا.ت : باشه مامان ممنون
مامان ا.ت : خواهش پرنسمم من دیگه دارم میرم مراقب خودت باش
از مامان خداحافظی کردم و رفتم صبونمو خوردم تا اتاقمو جمع کردمو ظرفای صبونرو شستم ساعت ۱۰ شد تا اومدم بشینم یکی زنگ در خونرو زد با کلی فحش درو باز کردم و دیدم یوراست با دیدنش کلی ذوق کردم و داد کشیدم
ا.ت : گراز من
یورا : گاو من
و با کلی جیغ همو بغل کردم
خلاصه کلی حرف زدیم و رقصیدیم و چالش رفتیم و کلی غذای کره ای تست کردیم و جیغ کشیدیم و خوراکی خوردیم و کیدراما دیدیم و دیگه از خستگی ولو شدیم روی زمین
یورا : وایی امروز چقدر خوش گذشت
ا.ت : اره خیلی خو
تا اومدم ادامه ی حرفمو بگم تلفن زنگ خپرد و رفتم جواب دادم که یه زن سریع حرفش و گفت و قطع کرد و با چیزی که گفت دنیا دور سرم چرخید و افتادم زمین
۸.۳k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.