سناریو درخواستی:
سناریو درخواستی:
وقتی سرما خوردی و به اعضا نگفتی و حالت وحشناک بد بود و چون حال نداشتی رفتی خابیدی و همیشه خوابت خیلی سبک بود و ایندفعه اعضا از بیرون میان و از همچی بیخبر امدن بیدارت کنن هرچی صدات زدن بیدارن نشدی بعد یهو نگران میشن و از شونه هات میکیرن و یهو میکشنت بالا و کم کم چشماتو باز میکنی
نامجون:وای بیب منو ترسوندی پاشو بریم دکتر
جین:آخ قلبم
ا.ت:چاگیا چی شده؟
جین:تا مرز سکته بردیم
شوگا:بیب بیب بیدارت میکنه و سریع میبردت بیمارستان
جیهوپ:از بس ترسیده بوده کم مونده بود از حال بره ولی سریع دکتر رو خبر میکنه تا معاینت کنه
جیمین:تا میبینه بیدار نمیشه شروع میکنه به گریه کردن زمانی که چشمات رو باز میکنی مستقیم به سمت بیمارستان میبرت
تهیونگ:براید استايل بغلت میکنه و میبرت بیمارستان
کوک:ا.ت چت شده چرا بهم نگفتی حالت بده؟
ا.ت:مهم نیست
کوک بلندت میکنه و با هزار ترس و نگرانی میبرت بیمارستان
وقتی سرما خوردی و به اعضا نگفتی و حالت وحشناک بد بود و چون حال نداشتی رفتی خابیدی و همیشه خوابت خیلی سبک بود و ایندفعه اعضا از بیرون میان و از همچی بیخبر امدن بیدارت کنن هرچی صدات زدن بیدارن نشدی بعد یهو نگران میشن و از شونه هات میکیرن و یهو میکشنت بالا و کم کم چشماتو باز میکنی
نامجون:وای بیب منو ترسوندی پاشو بریم دکتر
جین:آخ قلبم
ا.ت:چاگیا چی شده؟
جین:تا مرز سکته بردیم
شوگا:بیب بیب بیدارت میکنه و سریع میبردت بیمارستان
جیهوپ:از بس ترسیده بوده کم مونده بود از حال بره ولی سریع دکتر رو خبر میکنه تا معاینت کنه
جیمین:تا میبینه بیدار نمیشه شروع میکنه به گریه کردن زمانی که چشمات رو باز میکنی مستقیم به سمت بیمارستان میبرت
تهیونگ:براید استايل بغلت میکنه و میبرت بیمارستان
کوک:ا.ت چت شده چرا بهم نگفتی حالت بده؟
ا.ت:مهم نیست
کوک بلندت میکنه و با هزار ترس و نگرانی میبرت بیمارستان
۹.۴k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.