پارت بیست و دوم
(سو بین)
( تو تخت بودم نیشم باز بود میخواستم بخوابم مگه خوابم میبرد اصلا باورم نمیشه هانول بهم گفت خوشتیپ…..هی تو تخت اینو اونور میرفتم نمیدونستم چیکار کنم …یادم افتاد جونگ سو مچمو گرفت ….
«فلش بکت»
زود از اتاق اومدم بیرون رفتم اتاق ریس دوم زود رفتم تراس نمیدونستم باورم نمیشد هانول بهم گفت خوشتیپ نمیدونم ……چرا همه بهم میگن خوشتیپ اما وقتی هانول گفت اینقدر ذوق کردم ….
جونگ سو:…از کی تا حالا از هانول خوشت میاد؟
(با شوک برگشتم که دست به سینه تکیه داده بود به در تراس)
سو بین:..چی..تو ..اینجا چیکار میکنی…از کجا میدونی
جونگ سو:…داشتی بلند حرف میزدی …اینجوری مثلا…«ادامو داشت در میاورد»….. /باورم نمیشد هانول بهم گفت خوشتیپ نمیدونم ……چرا همه بهم میگن خوشتیپ اما وقتی هانول گفت اینقدر ذوق کردم/
سو بین:..میشه به هانول نگی
جونگ سو :..مگه تو رفیقم نیستی مگه میشه با هات اینکارو کنم ….خو بگو از کی تا حالا هانول رو دوست داری
سو بین:…راستش از وقتی اینجا اومد زیاد نمیدیدمش اما رفته رفته عاشقش شدم
جونگ سو::..اوووووو پس عاشقش هم شدی
سو بین:..خو جونگ سو تو بهم کمک کن
جونگ سو:..من میتونم اما اگه هانول بهت حسی داشته باشه بازم قبول نمیکنه
سو بین:..چرا
جونگ سو:..از وابسته میترسه
سو بین:…وابسته…
جونگ سو:..اون اینقدر مادرشو دوست داشت اما وقتی مادرش رفت دیگه اصلا وابسته کسی نشد واسه همین میترسه شاید این یکی از ترساش باشه
سو بین:..واقعا متاسفم نمیدونستم ….ولی هانول اصلا با کسی تو رابطه نبوده
جونگ سو:…نه اصلا وقتی بهش اعتراف میکردن اونم با کتک جوابشو میداد
سو بین:…چی با کتک ….یعنی من بهش بگم منو کتک میزنه
(یهو جونگ سو زد زیر خنده)
جونگ سو:…شوخی کردم جدی نگیر ولی نمیدونم اما من بهت کمک میکنم
سو بین:..باشه خیلی مردی میدونی
جونگ سو:..خجالت زده ام نکن میدونم
سو بین:..خو حالا چطوری بهش اعتراف کنم چیکار کنم که توجه اشوجلب کنم
جونگ سو:..خوووو…هانول از همه بیشتر مردایی که پای حرفشون و پایه باشن خوشش میاد
سو بین :..تو از کجا میدونی
جونگ سو:..قبلا یه بازی بود ازش سوال کردم بعدش فهمیدم
سو بین :..خو فردا چطوره بریم بیرون
جونگ سو:..چی بیرون که اصلا نمیشه طرفدارات میریزم روسرت دیگه
سو بین :..هان راست میگی خو چیکار کنم تو بگو
جونگ سو:..بنظرم بریم همون رستوران اونجا خیلی خوبه تو ام اذیت نمیشی ریوجین رو هم میارم تا زیادی تابلو نشه
سو بین :..باشه خوبه
«پایان فلش بکت»
سو بین :..یعنی الان به هانول گفته وایستا یه زنگی بزنم به جونگ سو بعد چند بوق جواب داد
جونگ سو:..سلام بر رفیق عاشق من
سو بین:..زیادی سر به سرم نزار چیکار کردی به هانول گفتی فردا بریم رستوران
جونگ سو:..تو چه ذوقی داری پسر یکم صبر کن …
نه هنوز بهش نگفتم فعلا الان از کار رستوران خلاص شدیم فردا بهش میگم
سو بین:..خو خوبه من برم زود بخوابم واسه فردا آماده شم
جونگ سو:..باشه برو بخواب دیگه
سو بین:..رفتم خداحافظ تا فردا شب
(قطع کردم الان من چطوری بخوابم اوفف)
ادامه دارد……
( تو تخت بودم نیشم باز بود میخواستم بخوابم مگه خوابم میبرد اصلا باورم نمیشه هانول بهم گفت خوشتیپ…..هی تو تخت اینو اونور میرفتم نمیدونستم چیکار کنم …یادم افتاد جونگ سو مچمو گرفت ….
«فلش بکت»
زود از اتاق اومدم بیرون رفتم اتاق ریس دوم زود رفتم تراس نمیدونستم باورم نمیشد هانول بهم گفت خوشتیپ نمیدونم ……چرا همه بهم میگن خوشتیپ اما وقتی هانول گفت اینقدر ذوق کردم ….
جونگ سو:…از کی تا حالا از هانول خوشت میاد؟
(با شوک برگشتم که دست به سینه تکیه داده بود به در تراس)
سو بین:..چی..تو ..اینجا چیکار میکنی…از کجا میدونی
جونگ سو:…داشتی بلند حرف میزدی …اینجوری مثلا…«ادامو داشت در میاورد»….. /باورم نمیشد هانول بهم گفت خوشتیپ نمیدونم ……چرا همه بهم میگن خوشتیپ اما وقتی هانول گفت اینقدر ذوق کردم/
سو بین:..میشه به هانول نگی
جونگ سو :..مگه تو رفیقم نیستی مگه میشه با هات اینکارو کنم ….خو بگو از کی تا حالا هانول رو دوست داری
سو بین:…راستش از وقتی اینجا اومد زیاد نمیدیدمش اما رفته رفته عاشقش شدم
جونگ سو::..اوووووو پس عاشقش هم شدی
سو بین:..خو جونگ سو تو بهم کمک کن
جونگ سو:..من میتونم اما اگه هانول بهت حسی داشته باشه بازم قبول نمیکنه
سو بین:..چرا
جونگ سو:..از وابسته میترسه
سو بین:…وابسته…
جونگ سو:..اون اینقدر مادرشو دوست داشت اما وقتی مادرش رفت دیگه اصلا وابسته کسی نشد واسه همین میترسه شاید این یکی از ترساش باشه
سو بین:..واقعا متاسفم نمیدونستم ….ولی هانول اصلا با کسی تو رابطه نبوده
جونگ سو:…نه اصلا وقتی بهش اعتراف میکردن اونم با کتک جوابشو میداد
سو بین:…چی با کتک ….یعنی من بهش بگم منو کتک میزنه
(یهو جونگ سو زد زیر خنده)
جونگ سو:…شوخی کردم جدی نگیر ولی نمیدونم اما من بهت کمک میکنم
سو بین:..باشه خیلی مردی میدونی
جونگ سو:..خجالت زده ام نکن میدونم
سو بین:..خو حالا چطوری بهش اعتراف کنم چیکار کنم که توجه اشوجلب کنم
جونگ سو:..خوووو…هانول از همه بیشتر مردایی که پای حرفشون و پایه باشن خوشش میاد
سو بین :..تو از کجا میدونی
جونگ سو:..قبلا یه بازی بود ازش سوال کردم بعدش فهمیدم
سو بین :..خو فردا چطوره بریم بیرون
جونگ سو:..چی بیرون که اصلا نمیشه طرفدارات میریزم روسرت دیگه
سو بین :..هان راست میگی خو چیکار کنم تو بگو
جونگ سو:..بنظرم بریم همون رستوران اونجا خیلی خوبه تو ام اذیت نمیشی ریوجین رو هم میارم تا زیادی تابلو نشه
سو بین :..باشه خوبه
«پایان فلش بکت»
سو بین :..یعنی الان به هانول گفته وایستا یه زنگی بزنم به جونگ سو بعد چند بوق جواب داد
جونگ سو:..سلام بر رفیق عاشق من
سو بین:..زیادی سر به سرم نزار چیکار کردی به هانول گفتی فردا بریم رستوران
جونگ سو:..تو چه ذوقی داری پسر یکم صبر کن …
نه هنوز بهش نگفتم فعلا الان از کار رستوران خلاص شدیم فردا بهش میگم
سو بین:..خو خوبه من برم زود بخوابم واسه فردا آماده شم
جونگ سو:..باشه برو بخواب دیگه
سو بین:..رفتم خداحافظ تا فردا شب
(قطع کردم الان من چطوری بخوابم اوفف)
ادامه دارد……
۲.۷k
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.