چرا منو عاشق خودت کردی پارت :۶
جوجوتسو، مدیر یاگا امتحان ورودی #
یاگا : خب شما دو نفر برای آموزش اومدید ؟
سائوری: نه .. ما فقط میخواستیم شغل معمولی در جوجوتسو داشته باشیم .
یاگا : پس میتونید محافظ و راننده جادوگر رتبه ویژه جوجوتسو باشید ، برید توی ساختمان کناری و لباس فرم های جوجوتسو خودتون رو بگیرید
ساتوشی : خیلی ممنون ، فقط میتونم بپرسم اسم جادوگر چی هست؟
یاگا: گوجو ساتورو ، قوی ترین جادوگر جوجوتسو
سائوری و ساتوشی : خیلی ممنون
داخل ساختمان بعد از عوض کردن لباس ها #
سائوری : من رانندگی بلدم
ساتوشی : منم میتونم به عنوان محافظ باشم
سائوری : باید به پرونده و اسناد جوجوتسو راه پیدا کنیم و سابقه کاری همه جادوگر ها رو در بیاریم احتمالا باید اسم مادرمون اینجا باشه
ساتوشی: درسته پس تو فعلا برو پیش اون جادوگره منم تا موقع برگشت شما سعی میکنم سابقه کاری مامان و همه جادوگر ها رو به دست بیارم .
سائوری: باشه من رفتم * از اتاق اومد بیرون و سوییچ ماشین رو برداشت، ماشینو روشن کرد و جلوی خوابگاه پارک کرد و تو ماشین منتظر موند .
بعد از چند دقیقه سه نفر اومدن روی صندلی عقب ماشین نشستن ، یکیشون موهاش صورتی بود ، یکیشون مو مشکی بود ، یکیشون هم موهاش نارنجی بود ، قیافه این سه نفر برای سائوری آشنا بود ولی به یاد نیاورد تا اینکه مرد قد بلند که لباس فرم سرمه ای پوشیده بود و چشم بند زده بود روی صندلی جلو کنار راننده نشست و گفت: خب بچه رانندگی کن باید زود برسیم
سائوری با دیدن این مرد یاد اون روز تو شهربازی افتاد .
سائوری سکوت کرد و رانندگی کرد و با توجه به لوکیشن بقیه رو جلوی خونه متروکه پیاده کرد .
یاگا : خب شما دو نفر برای آموزش اومدید ؟
سائوری: نه .. ما فقط میخواستیم شغل معمولی در جوجوتسو داشته باشیم .
یاگا : پس میتونید محافظ و راننده جادوگر رتبه ویژه جوجوتسو باشید ، برید توی ساختمان کناری و لباس فرم های جوجوتسو خودتون رو بگیرید
ساتوشی : خیلی ممنون ، فقط میتونم بپرسم اسم جادوگر چی هست؟
یاگا: گوجو ساتورو ، قوی ترین جادوگر جوجوتسو
سائوری و ساتوشی : خیلی ممنون
داخل ساختمان بعد از عوض کردن لباس ها #
سائوری : من رانندگی بلدم
ساتوشی : منم میتونم به عنوان محافظ باشم
سائوری : باید به پرونده و اسناد جوجوتسو راه پیدا کنیم و سابقه کاری همه جادوگر ها رو در بیاریم احتمالا باید اسم مادرمون اینجا باشه
ساتوشی: درسته پس تو فعلا برو پیش اون جادوگره منم تا موقع برگشت شما سعی میکنم سابقه کاری مامان و همه جادوگر ها رو به دست بیارم .
سائوری: باشه من رفتم * از اتاق اومد بیرون و سوییچ ماشین رو برداشت، ماشینو روشن کرد و جلوی خوابگاه پارک کرد و تو ماشین منتظر موند .
بعد از چند دقیقه سه نفر اومدن روی صندلی عقب ماشین نشستن ، یکیشون موهاش صورتی بود ، یکیشون مو مشکی بود ، یکیشون هم موهاش نارنجی بود ، قیافه این سه نفر برای سائوری آشنا بود ولی به یاد نیاورد تا اینکه مرد قد بلند که لباس فرم سرمه ای پوشیده بود و چشم بند زده بود روی صندلی جلو کنار راننده نشست و گفت: خب بچه رانندگی کن باید زود برسیم
سائوری با دیدن این مرد یاد اون روز تو شهربازی افتاد .
سائوری سکوت کرد و رانندگی کرد و با توجه به لوکیشن بقیه رو جلوی خونه متروکه پیاده کرد .
۴.۳k
۲۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.