P26
صبح که از خواب پاشدم یکم سردم بود برای همین پتو رو دور خودم پیچیدم بعدم آروم چشمام رو باز کردم و به اتاق نگاه کردم هوا کاملا روشن شده بود و جونگ کوک هم تو اتاق نبود احتمالا زودتر از من بیدار شده ، پتو رو زدم کنار و از جام پاشدم به ساعت نگاه کردم که نزدیک های 10 بود فکر کردم جیسو باید الان پایین باشه برای همین با عجله از جام پاشدم و رفتم سمت حموم تا یه دوش کوچیک بگیرم ، تقریبا یه دوش 10 دقیقه ای گرفتم و اومدم بیرون بعدم رفتم جلوی آیینه و موهام رو بافتم و با سرعت از اتاق زدم بیرون و به سمت پذیرایی رفتم و تند تند از پله ها رفتم پایین که جیسو رو دیدم داشت میز هارو تمیز میکرد ، آروم رفتم سمتش که متوجه حضورم شد .
جیسو : ا/ت کی اومدی ؟
ا/ت : همین الان
جیسو : خوبی ؟
ا/ت : عالیم
یه نگاه کوتاهی بهم کرد و بعد از چند ثانیه گفت : خیلی خوشحال بنظر میرسی چیزی شده ؟
دستش رو گرفتم و روی صندلی نشوندم بعدم کل ماجرارو دم گوشش گفتم ، حرفم که تموم شد یکم مکث کرد و انگار که تازه فهمیده چی شده گفت : واییی پشما....
ا/ت : هیسسسسس
جیسو : ببخشید ، ولی ا/ت میگم واقعا برات خوشحالم حقیقتش منم دلم میخواست اخرش اینجوری بشه و تو رو خوشحال ببینم
واقعا از اینکه اینقدر به فکرمه خوشحال شدم و بغلش کردم اونم متقابل بغلم کرد که صدای یکی توجه جفتمون رو به خودش جلب کرد
د : به به چه صحنه قشنگی
نگاهم رو بهش دادم که قیافه ی از همیشه جذاب تره تهیونگ رو دیدم این پسر ذاتن جذابه اصلا بهش نمیخوره 28 سالش باشه همینطور جونگ کوک و بقیه .
ا/ت : خوب خوابیدی ؟
تهیونگ : عالی اصلا تو بگو بدون یک دقیقه بی خوابی
از لحن حرف زدنش قیافم خندون شد .
تهیونگ : عه میبینم شما هم که اینجایید خانم جیسو
ا/ت : با هم آشنا شدید ؟
تهیونگ : بله فرصت آشنایی باهاشون رو داشتم
بعدم دستش رو سمت جیسو دراز کرد
جیسو : ا/ت کی اومدی ؟
ا/ت : همین الان
جیسو : خوبی ؟
ا/ت : عالیم
یه نگاه کوتاهی بهم کرد و بعد از چند ثانیه گفت : خیلی خوشحال بنظر میرسی چیزی شده ؟
دستش رو گرفتم و روی صندلی نشوندم بعدم کل ماجرارو دم گوشش گفتم ، حرفم که تموم شد یکم مکث کرد و انگار که تازه فهمیده چی شده گفت : واییی پشما....
ا/ت : هیسسسسس
جیسو : ببخشید ، ولی ا/ت میگم واقعا برات خوشحالم حقیقتش منم دلم میخواست اخرش اینجوری بشه و تو رو خوشحال ببینم
واقعا از اینکه اینقدر به فکرمه خوشحال شدم و بغلش کردم اونم متقابل بغلم کرد که صدای یکی توجه جفتمون رو به خودش جلب کرد
د : به به چه صحنه قشنگی
نگاهم رو بهش دادم که قیافه ی از همیشه جذاب تره تهیونگ رو دیدم این پسر ذاتن جذابه اصلا بهش نمیخوره 28 سالش باشه همینطور جونگ کوک و بقیه .
ا/ت : خوب خوابیدی ؟
تهیونگ : عالی اصلا تو بگو بدون یک دقیقه بی خوابی
از لحن حرف زدنش قیافم خندون شد .
تهیونگ : عه میبینم شما هم که اینجایید خانم جیسو
ا/ت : با هم آشنا شدید ؟
تهیونگ : بله فرصت آشنایی باهاشون رو داشتم
بعدم دستش رو سمت جیسو دراز کرد
۲۶.۴k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.