رقاص مرگ
پارت ⓪①
⁹
_نمیشنوید؟(داد) کدومتون جرعت کرده اینو بشکنه؟(داد رو به عربده)
✦دخترا باید کار یکیتون باشه پس بهتره همون بگه.
=ات چرا لال شدی؟ تو مگه نگفتی دلت میخواد به ارباب ضرر بزنی تا فکر کنهبی ارزشی ردت کنه بری؟
من.. من اینو نگفتم..به جون خودم من این کارو نکردم توی این عمارت دوربین هست برید چک کنید.
=دختره بی چشم ورو چون بهت گفتم اینجا نداره دقیقا این کارو کردی.
✦ات ازت توقع نداشتم.هانا بی تقصیر.
نه اجوما باور کن من نبودم...
✦(چک میزنه تو صورتش)
اه...
_خب پس مقصر پیدا شد..
ارباب باور کنید من لین کارو نکردم.
_باش باورکردم.
....
_از موهای ات میگیره و میبرتش زیر زمین خونه)
_میخوام همونجوری که مامانم رو کشته بود بکشمت ـ
ا.. ارباب خوا.. خواهش میکنم.
_(با لگد میزنه به پهلویی ات)
اهه(بلد)ارباب باور کنید من نبودم.[گریه]
_هنوز مونده....
یه سیم رو برمیداره میزار توی اتیش}
-میدونی چطور مادرم کشته شد؟
[سر تکون میده ]
_مامان توسط افراد پدرم کشته شد..یه پسر بچه 6ساله مرگ مادرش رو دید. این بدجنسی تمام بود (لبخند درد ناک میزنه)
اونا اول تمام بدن مامانم رو (سیخی که دیگع ازشدت اتیش قرمز شده بود رو برداشت) سوزوندن {میزاره رو بدن ا.ت}
اهههه نه ارباب اههه میسوزه ااهههه
_هنوز که تعریف نکردم باقیش رو!
اه اخ.
_بعدی رو حدس بزن.
نمیدونم.... ارباب
-گفتم حدس بزن (داد) حدس بزن هـ.ر.ز.ه (عربده)
کـ.. کشتن؟
_اشتباه حدس زدی( یه چاقو اورد و زد به دست ات البته چاقو و فرو نکرد در حد زخم بود)
حدود ۱۵تا ضربه چاقو زد به ات
از درد بی هوش شد
✦وایسا...
_چیه اجوما؟
✦ات این کارو نکرده!
_چی؟(متعجب)
✦هانا بود
_فاک... زنگ بزن به آمبولانس.
✦نه! دکتر یانگ بهتره.
_باش.(دست و پای ات رو باز کرد و بغلش کرد برد توی اتاقش و خوابوندش روی تخت و با چند تا دستمال جلوی خون رو میگرفت)
دکتر بعد از 5دقیقه امد.
♢یانگ
♢برو کنار جئون.
بعد از 30دقیقه.
♢تموم شد.
-حالش خوبه؟
♢.....
پارت ⓪①
⁹
_نمیشنوید؟(داد) کدومتون جرعت کرده اینو بشکنه؟(داد رو به عربده)
✦دخترا باید کار یکیتون باشه پس بهتره همون بگه.
=ات چرا لال شدی؟ تو مگه نگفتی دلت میخواد به ارباب ضرر بزنی تا فکر کنهبی ارزشی ردت کنه بری؟
من.. من اینو نگفتم..به جون خودم من این کارو نکردم توی این عمارت دوربین هست برید چک کنید.
=دختره بی چشم ورو چون بهت گفتم اینجا نداره دقیقا این کارو کردی.
✦ات ازت توقع نداشتم.هانا بی تقصیر.
نه اجوما باور کن من نبودم...
✦(چک میزنه تو صورتش)
اه...
_خب پس مقصر پیدا شد..
ارباب باور کنید من لین کارو نکردم.
_باش باورکردم.
....
_از موهای ات میگیره و میبرتش زیر زمین خونه)
_میخوام همونجوری که مامانم رو کشته بود بکشمت ـ
ا.. ارباب خوا.. خواهش میکنم.
_(با لگد میزنه به پهلویی ات)
اهه(بلد)ارباب باور کنید من نبودم.[گریه]
_هنوز مونده....
یه سیم رو برمیداره میزار توی اتیش}
-میدونی چطور مادرم کشته شد؟
[سر تکون میده ]
_مامان توسط افراد پدرم کشته شد..یه پسر بچه 6ساله مرگ مادرش رو دید. این بدجنسی تمام بود (لبخند درد ناک میزنه)
اونا اول تمام بدن مامانم رو (سیخی که دیگع ازشدت اتیش قرمز شده بود رو برداشت) سوزوندن {میزاره رو بدن ا.ت}
اهههه نه ارباب اههه میسوزه ااهههه
_هنوز که تعریف نکردم باقیش رو!
اه اخ.
_بعدی رو حدس بزن.
نمیدونم.... ارباب
-گفتم حدس بزن (داد) حدس بزن هـ.ر.ز.ه (عربده)
کـ.. کشتن؟
_اشتباه حدس زدی( یه چاقو اورد و زد به دست ات البته چاقو و فرو نکرد در حد زخم بود)
حدود ۱۵تا ضربه چاقو زد به ات
از درد بی هوش شد
✦وایسا...
_چیه اجوما؟
✦ات این کارو نکرده!
_چی؟(متعجب)
✦هانا بود
_فاک... زنگ بزن به آمبولانس.
✦نه! دکتر یانگ بهتره.
_باش.(دست و پای ات رو باز کرد و بغلش کرد برد توی اتاقش و خوابوندش روی تخت و با چند تا دستمال جلوی خون رو میگرفت)
دکتر بعد از 5دقیقه امد.
♢یانگ
♢برو کنار جئون.
بعد از 30دقیقه.
♢تموم شد.
-حالش خوبه؟
♢.....
پارت ⓪①
۴.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.