دو پارتی تهیونگ black love
ا.ت=طلاقم داد! (اشکای روی گونم و پاک کردم و اومدم بیرون...نگاهش هنوز پر از تنفر بود...بغض کردم...)
ا.ت=میدونی چیه؟ تو یروز حقیقت و میفهمی اما من دیگه برنمیگردم...
تهیونگ=برو پشت سرتم نگاه نکن...دیگه هم سرراهم سبز نشو...برو با همون عوضی که بخاطرش الان اینجاییم
ا.ت=این بچه بچه ی توعه!
تهیونگ=دروغ گو! تو هم شنیدی دکتر چی گفت! گفتش من بچه دار نمیشم!
ا. ت=باشه! حالا که باور نمیکنی اینا همش کار اون سویون عوضیه کاری باهات میکنم که این اشک هام و اینجا بودنمون درمقابلش هیچ باشه آقای کیم!
تهیونگ=به درک برو بمیر!
ا. ت=(دستام و مشت کردم و به سمت مطب سویون حرکت کردم...الان من چندماهه حامله بودم و تهیونگ فکر میکردم که این بچه از اون نیست برای همین امروز طلاق گرفتیم...عشق چند سالمون یه شبه پوچ شد....و همش زیر سر سویون بود...تهیونگ و دوست داشتم اما آتیش انتقام فعلا تنها چیزی بود که حس میکردم...اون حرف سویون و باور کرد نه منو! رسیدم مطبش...گوشیم و گذاشتم رو ظبط و وارد اتاقش شدم)
ا. ت=عوضی تو چه دکتری هستی! تو از جون زندگی ما چی میخواستی هان!
سویون=شوهرت وسوسه انگیز بود...البته شوهر سابقت... بزودی قراره مال من باشه (خنده)
ا. ت=چرا جواب آزمایشامون و تغییر دادی! چرا تهیونگ و علیه من پر کردی! چرا!
سویون=تهیونگ دیگه مال منه! من تو یه نگاه عاشقش شدم! آره جواب آزمایشاتون و تغییر دادم! هیچ کاریم نمیتونی بکنی! گمشو از مطبم بیرون!
ا. ت=(لبخند) باشه میرم...
ا.ت=(برنامه های زیادی داشتم...با صدایی که ازش ضبط کردم رفتم پیش پلیس بعدش دوباره آزمایش دادم و جواب مثبت اینکه هم تهیونگ میتونه بچه دار بشه و هم اینکه پدر بچمه رو گرفتم...یه صندوقچه حاضر کردم...اره! من یه دیوونم و مشکل روانی حاد دارم...وقتی بزنه به سرم خودمم یادم میره...من عاشق تهیونگ بودم و اون خوب درمورد بیماریم میدونست با این حال من و شکست پس منم خاطره ای براش به جا میزارم که تا زندست نتونه زندگی کنه! برگه های آزمایش و گذاشتم داخل صندوقچه و رفتم پیش پزشکم)
پزشک=دخترم مطمعنی؟
ا. ت=کاملا! اما قبلش...از بچم عکس میخوام...همون عکسایی که تو سونوگرافی میگیرن...و صدای قلبش
پزشک=باشه...
ا.ت=میدونی چیه؟ تو یروز حقیقت و میفهمی اما من دیگه برنمیگردم...
تهیونگ=برو پشت سرتم نگاه نکن...دیگه هم سرراهم سبز نشو...برو با همون عوضی که بخاطرش الان اینجاییم
ا.ت=این بچه بچه ی توعه!
تهیونگ=دروغ گو! تو هم شنیدی دکتر چی گفت! گفتش من بچه دار نمیشم!
ا. ت=باشه! حالا که باور نمیکنی اینا همش کار اون سویون عوضیه کاری باهات میکنم که این اشک هام و اینجا بودنمون درمقابلش هیچ باشه آقای کیم!
تهیونگ=به درک برو بمیر!
ا. ت=(دستام و مشت کردم و به سمت مطب سویون حرکت کردم...الان من چندماهه حامله بودم و تهیونگ فکر میکردم که این بچه از اون نیست برای همین امروز طلاق گرفتیم...عشق چند سالمون یه شبه پوچ شد....و همش زیر سر سویون بود...تهیونگ و دوست داشتم اما آتیش انتقام فعلا تنها چیزی بود که حس میکردم...اون حرف سویون و باور کرد نه منو! رسیدم مطبش...گوشیم و گذاشتم رو ظبط و وارد اتاقش شدم)
ا. ت=عوضی تو چه دکتری هستی! تو از جون زندگی ما چی میخواستی هان!
سویون=شوهرت وسوسه انگیز بود...البته شوهر سابقت... بزودی قراره مال من باشه (خنده)
ا. ت=چرا جواب آزمایشامون و تغییر دادی! چرا تهیونگ و علیه من پر کردی! چرا!
سویون=تهیونگ دیگه مال منه! من تو یه نگاه عاشقش شدم! آره جواب آزمایشاتون و تغییر دادم! هیچ کاریم نمیتونی بکنی! گمشو از مطبم بیرون!
ا. ت=(لبخند) باشه میرم...
ا.ت=(برنامه های زیادی داشتم...با صدایی که ازش ضبط کردم رفتم پیش پلیس بعدش دوباره آزمایش دادم و جواب مثبت اینکه هم تهیونگ میتونه بچه دار بشه و هم اینکه پدر بچمه رو گرفتم...یه صندوقچه حاضر کردم...اره! من یه دیوونم و مشکل روانی حاد دارم...وقتی بزنه به سرم خودمم یادم میره...من عاشق تهیونگ بودم و اون خوب درمورد بیماریم میدونست با این حال من و شکست پس منم خاطره ای براش به جا میزارم که تا زندست نتونه زندگی کنه! برگه های آزمایش و گذاشتم داخل صندوقچه و رفتم پیش پزشکم)
پزشک=دخترم مطمعنی؟
ا. ت=کاملا! اما قبلش...از بچم عکس میخوام...همون عکسایی که تو سونوگرافی میگیرن...و صدای قلبش
پزشک=باشه...
۶.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.