خاطرم هست، روزی از مقابل حسینیه ای رد شدم؛
خاطرم هست، روزی از مقابل حسینیه ای رد شدم؛
صدای یک خطیبی میومد که داشت می گفت:
آنچه که "حسین "رو شهید کرد ، تیغ شمشیر نبود ، "جهل "مردمی بود که سالها پدرش و جدش رو همین گونه آزرده بودند...
به دلم نشست؛
کفشامو درآوردم رفتم داخل؛
تا نشستم جمله ش تموم شد و گفت:
"و سیعلم الذین ظلمو ایّ منقلَبٍ ینقلبون"
"و آنان که ستم کردند ، به زودی خواهند دانست که به چه جایگاهی بازگردانده خواهند شد..."
...و تمام کرد حرفش رو
من هم پاشدم تا از شنیدن صدی مداح، فرار کنم؛
ولی تو گوشم هنوز زنگ میزنه این آیه
آیه ای که هزاران سال است ورد زبان مظلومان و ستم دیدگان بوده و هست
"و سیعلم الذین ظلمو...."
صدای یک خطیبی میومد که داشت می گفت:
آنچه که "حسین "رو شهید کرد ، تیغ شمشیر نبود ، "جهل "مردمی بود که سالها پدرش و جدش رو همین گونه آزرده بودند...
به دلم نشست؛
کفشامو درآوردم رفتم داخل؛
تا نشستم جمله ش تموم شد و گفت:
"و سیعلم الذین ظلمو ایّ منقلَبٍ ینقلبون"
"و آنان که ستم کردند ، به زودی خواهند دانست که به چه جایگاهی بازگردانده خواهند شد..."
...و تمام کرد حرفش رو
من هم پاشدم تا از شنیدن صدی مداح، فرار کنم؛
ولی تو گوشم هنوز زنگ میزنه این آیه
آیه ای که هزاران سال است ورد زبان مظلومان و ستم دیدگان بوده و هست
"و سیعلم الذین ظلمو...."
۱.۹k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.