گیر یک مافیای روانی افتادم! *part:3*
همین جوری که داشتم میرفتم جلو یک دفعه...
----------------------------------------------------------------------------
یک دستی رو رو شونم حس کردم و از ترس جیغ کشیدم.
(علامت اون شخص؟ و علامت ا/ت )
؟: هی هی آروم منم!
:منم کیه؟
؟:😑 من لینو ام برادر لینا🤦🏻
:آها تویی! اینجا چیکار میکنی؟
؟داشتم از اینجا رد میشدم که دیدم اینجایی حالا داشتی چیکار میکردی؟
اها! هیچی صدا شنیدم اومدم ببینم چیه همین!
؟خیلی خب باشه! میگم لینا رو ندیدی؟
چرا داشت میرفت خونه چطور؟
؟هیچی فقط گفتم باهم بریم. حالا بیخیال بعدا میبینمت خداحافظ.
خداحافظ.
یه نگاه دیگه به اعتراف کردم و بعد رفتم تا موادی که مامان گفته بود رو بخرم.
"پرش زمانی خانه"
رسیدم خونه و مواد رو دادم مامان اونم با کلی قرقر ازم گرفت و رفتم بالا تا لباسم رو عوض کنم.(عکسش رو میزارم)
لباس راحتی رو پوشیدم و رفتم پایین تا ناهار بخورم.
رفتم پایین و با چیزی که دیدم از تعجب شاخ در آوردم. باور نمیشد چی میدیدم اون.......
با عرض پوزش و شرمندگی برای دیر گذاشتن پارت😓
راستی تا یادم نرفته از پارت بعد شرط میزارم😊
لایک و فالو یادتون نره❤💋
----------------------------------------------------------------------------
یک دستی رو رو شونم حس کردم و از ترس جیغ کشیدم.
(علامت اون شخص؟ و علامت ا/ت )
؟: هی هی آروم منم!
:منم کیه؟
؟:😑 من لینو ام برادر لینا🤦🏻
:آها تویی! اینجا چیکار میکنی؟
؟داشتم از اینجا رد میشدم که دیدم اینجایی حالا داشتی چیکار میکردی؟
اها! هیچی صدا شنیدم اومدم ببینم چیه همین!
؟خیلی خب باشه! میگم لینا رو ندیدی؟
چرا داشت میرفت خونه چطور؟
؟هیچی فقط گفتم باهم بریم. حالا بیخیال بعدا میبینمت خداحافظ.
خداحافظ.
یه نگاه دیگه به اعتراف کردم و بعد رفتم تا موادی که مامان گفته بود رو بخرم.
"پرش زمانی خانه"
رسیدم خونه و مواد رو دادم مامان اونم با کلی قرقر ازم گرفت و رفتم بالا تا لباسم رو عوض کنم.(عکسش رو میزارم)
لباس راحتی رو پوشیدم و رفتم پایین تا ناهار بخورم.
رفتم پایین و با چیزی که دیدم از تعجب شاخ در آوردم. باور نمیشد چی میدیدم اون.......
با عرض پوزش و شرمندگی برای دیر گذاشتن پارت😓
راستی تا یادم نرفته از پارت بعد شرط میزارم😊
لایک و فالو یادتون نره❤💋
۲۹۴
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.