تکپارتی(درخواستی)p2 آخر
آپدیت مجدد ویسگون پاک کرده بود!!
هیسونگ:مطمئنی؟
÷در..مورد چی؟
هیسونگ:احساساتت،واقعا عاشقمی؟
نمیدونی چرا ولی صدای هیسونگ که برای اولین بار باهات مستقیم میزد باعث تپش قلبت شده بود و این باعث شد که برگردی و خواستی بری که دستتو گرفت و تورو به خودش چسبوند..اینبار دیگه خودت هم نمیدونستی با این تپش قلب مردی یا زنده ای؟؟؟
هیسونگ:چرا فرار؟مگه نگفتی بی اهمیتیم داره کلافه ات میکنه؟
÷من نمیدونم چم شده!!*لکنت*
هیسونگ:ولی من میدونم!
بدون شنیدن پاسخی از طرفت لباشو به لبات کوبوند و عمیق شروع کرد به بوسیدن..
ولی مدتی نگذشت به خاطر باز شدن یهویی در توسط سونگهون،هیسونگ رو به زور از خودت جدا کرده و به در خیره شدی ولی طولی نگذشت با دیدن صحنه خنده واره شدی..
سونو پیجاره زیر پاهای سونگهون داشت جون میداد جیک و جی از کمر سونگهون محکم برای جلوگیری از ورودش به اتاق گرفته بودن..نیکی اون پشت در حال کمک به سونگهون بود و جونگوون بیچاره سعی داشت نیکی رو بکشونه طرف خودشون و از طرفی هم درو ببنده!
جونگوون:ادام...ه بدین مزاحم نم...یشیم!
جیک:جونگوون دهنتو نه دستتو به کار بینداز پسر!
سونگهون:ولم کنیددددد هیسونگ میکشمت!
جی:هیچ غلطی نمیتونی بخوری پس خفه شو پسر!
سونو:ترخدااا همتون خفه شین و این پدصگو از روم برداریننن..
نیکی:جونگوون اگه بیام تیمتون بهم چی میدی؟*پوزخند*
جیک و جی و جونگوون همزمان:خفه شو نیکی!
و این داستان ادامه دارد🤡😂
The end . . .
هیسونگ:مطمئنی؟
÷در..مورد چی؟
هیسونگ:احساساتت،واقعا عاشقمی؟
نمیدونی چرا ولی صدای هیسونگ که برای اولین بار باهات مستقیم میزد باعث تپش قلبت شده بود و این باعث شد که برگردی و خواستی بری که دستتو گرفت و تورو به خودش چسبوند..اینبار دیگه خودت هم نمیدونستی با این تپش قلب مردی یا زنده ای؟؟؟
هیسونگ:چرا فرار؟مگه نگفتی بی اهمیتیم داره کلافه ات میکنه؟
÷من نمیدونم چم شده!!*لکنت*
هیسونگ:ولی من میدونم!
بدون شنیدن پاسخی از طرفت لباشو به لبات کوبوند و عمیق شروع کرد به بوسیدن..
ولی مدتی نگذشت به خاطر باز شدن یهویی در توسط سونگهون،هیسونگ رو به زور از خودت جدا کرده و به در خیره شدی ولی طولی نگذشت با دیدن صحنه خنده واره شدی..
سونو پیجاره زیر پاهای سونگهون داشت جون میداد جیک و جی از کمر سونگهون محکم برای جلوگیری از ورودش به اتاق گرفته بودن..نیکی اون پشت در حال کمک به سونگهون بود و جونگوون بیچاره سعی داشت نیکی رو بکشونه طرف خودشون و از طرفی هم درو ببنده!
جونگوون:ادام...ه بدین مزاحم نم...یشیم!
جیک:جونگوون دهنتو نه دستتو به کار بینداز پسر!
سونگهون:ولم کنیددددد هیسونگ میکشمت!
جی:هیچ غلطی نمیتونی بخوری پس خفه شو پسر!
سونو:ترخدااا همتون خفه شین و این پدصگو از روم برداریننن..
نیکی:جونگوون اگه بیام تیمتون بهم چی میدی؟*پوزخند*
جیک و جی و جونگوون همزمان:خفه شو نیکی!
و این داستان ادامه دارد🤡😂
The end . . .
۱۷.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.