ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پلرت نمیدونم چند 🗿💔
نمیتونستم بهونه بیارم مغزم کار نمیکرد که از اینجا بریم مجبور شدیم بمونیم منم به حرفای ته گوش میدادم بعد چند مین دیدم ا/ت داره نفس نفس میزنه انگار حالش بدتر شده دستش رو پاش بود دستم رو روی دستش گذاشتم با شستم ناز کردم یه نگاه بهش انداختم اون داشت به حرف ته ریکشن نشون میداد تایید میکرد تقریبا یه ساعت گذشت حالش بدتر میشد اما نمیتونستم کاری کنم که به اعضا گفتم : بچه ها ، من فردا کار دارم باید زود بخوابم میرم خدافظ
= ، / ، ÷ ، * ،! ، ] : خدافظ
+ خدافظ (پاشد)
( کوک به محض اینکه بخواد پاشه دستشو گرفت کمکش کرد)
_ بریم
(رفتیم بیرون سوار پاشین شدیم ),
کوک با یکی هماهنگ کرد اون اومد نشست پشت فرمون خود جونگکوک اومد بیرون نشست عقب پیش ا/ت
_ به ..من..نگاه...کن
(ا/ت با بیحالی سرشو به سمت کوک کرد نگاش کرد)
_ چرا بهم نگفتی حالت بده ؟
+ یهویی شد ، وسط مهمونی (صدا گرفته ، پوزخند)
_ (کلافه)
+چیه؟ نکنه (سرفه) نگران شدی؟(صدا گرفته)
_ نه ..
+اوم ...معلومه (پوزخند)
( ا/ت سرشو برگردوند و به صندلی تیکه داد،خوابید)
ویو کوک
د ...این...چرا..انقد خابالوعه...ایش..
(رسیدیم )
_ ا/ت
_ا/تت
_هی ..( سرشو برگردوند سمتش )
+ ولم کن خوابم میاد....سگ میشما....(خوابالود )
_نکنه دلت تنبیه میخواد؟(نیخشند)
+ نه...نههه...پاشدم بیا....(صدا گرفته*)
_(پوزخند)
ویو کوک
_ توی راه دیدم داره تلو تلو میره هر لحظه ممکنه با سر بخوره زمین حوصله گریه نداشتم یهو زیر براید استایل (درست نوشتم?🗿💔)
+ اوه ... (تعجب*)
بردمش بالا گذاشتمش رو تخت
_ لباستو عوض کن...نمیخوام..شب..با تخت کثیف بخوابم...
+اوهوم
ویو ا/ت
بلند شدم وایسادم که برم لباس وردارم نمیدونم چرا یهو پام سست شد افتادم
+ بیخیال(حرص)(صدا گرفته*)
_ (خنده)
به هزار جور بدبختی پاشدم رفتم سمت کمد یه لباس ورداشتم آجوما رو صدا کردم
+ آ..جو..ما_آجو..ما
_(خنده*) انقد میریضت روت تاثیر گذاشته نمیدونی هیچ خدمت کاریشبا نیست؟
+بیخیال (گریه حرصی)
به هزار جور رفتم دستشویی لباسمو عوض کردم وقتی میخواستم دستمو رد کنم یهو دستم خورد به گلدون شکست
+ آی ....(سرفه)... آی خدایا صب بدهه(عربده صدا مرغی🤣🗿)
که یهو جونگکوک درو باز کرد
با تعجب نگام کرد دستمو گرفت سمت خودش
به دستم نگاه کرد
+ وای ولم...کن..خراش..کوچیکه...اینم بعدا جم_ع میک_نم ف_قط دیگه نیا اینجا برو اونور واسه دستشویی
(سریع رفتم بیرون رو تخت ولو شدم )
+آخیش
* بدون اینکه بفهم خوابم برد
ویو کوک........
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🗿🎀
بابای😔🎀
پلرت نمیدونم چند 🗿💔
نمیتونستم بهونه بیارم مغزم کار نمیکرد که از اینجا بریم مجبور شدیم بمونیم منم به حرفای ته گوش میدادم بعد چند مین دیدم ا/ت داره نفس نفس میزنه انگار حالش بدتر شده دستش رو پاش بود دستم رو روی دستش گذاشتم با شستم ناز کردم یه نگاه بهش انداختم اون داشت به حرف ته ریکشن نشون میداد تایید میکرد تقریبا یه ساعت گذشت حالش بدتر میشد اما نمیتونستم کاری کنم که به اعضا گفتم : بچه ها ، من فردا کار دارم باید زود بخوابم میرم خدافظ
= ، / ، ÷ ، * ،! ، ] : خدافظ
+ خدافظ (پاشد)
( کوک به محض اینکه بخواد پاشه دستشو گرفت کمکش کرد)
_ بریم
(رفتیم بیرون سوار پاشین شدیم ),
کوک با یکی هماهنگ کرد اون اومد نشست پشت فرمون خود جونگکوک اومد بیرون نشست عقب پیش ا/ت
_ به ..من..نگاه...کن
(ا/ت با بیحالی سرشو به سمت کوک کرد نگاش کرد)
_ چرا بهم نگفتی حالت بده ؟
+ یهویی شد ، وسط مهمونی (صدا گرفته ، پوزخند)
_ (کلافه)
+چیه؟ نکنه (سرفه) نگران شدی؟(صدا گرفته)
_ نه ..
+اوم ...معلومه (پوزخند)
( ا/ت سرشو برگردوند و به صندلی تیکه داد،خوابید)
ویو کوک
د ...این...چرا..انقد خابالوعه...ایش..
(رسیدیم )
_ ا/ت
_ا/تت
_هی ..( سرشو برگردوند سمتش )
+ ولم کن خوابم میاد....سگ میشما....(خوابالود )
_نکنه دلت تنبیه میخواد؟(نیخشند)
+ نه...نههه...پاشدم بیا....(صدا گرفته*)
_(پوزخند)
ویو کوک
_ توی راه دیدم داره تلو تلو میره هر لحظه ممکنه با سر بخوره زمین حوصله گریه نداشتم یهو زیر براید استایل (درست نوشتم?🗿💔)
+ اوه ... (تعجب*)
بردمش بالا گذاشتمش رو تخت
_ لباستو عوض کن...نمیخوام..شب..با تخت کثیف بخوابم...
+اوهوم
ویو ا/ت
بلند شدم وایسادم که برم لباس وردارم نمیدونم چرا یهو پام سست شد افتادم
+ بیخیال(حرص)(صدا گرفته*)
_ (خنده)
به هزار جور بدبختی پاشدم رفتم سمت کمد یه لباس ورداشتم آجوما رو صدا کردم
+ آ..جو..ما_آجو..ما
_(خنده*) انقد میریضت روت تاثیر گذاشته نمیدونی هیچ خدمت کاریشبا نیست؟
+بیخیال (گریه حرصی)
به هزار جور رفتم دستشویی لباسمو عوض کردم وقتی میخواستم دستمو رد کنم یهو دستم خورد به گلدون شکست
+ آی ....(سرفه)... آی خدایا صب بدهه(عربده صدا مرغی🤣🗿)
که یهو جونگکوک درو باز کرد
با تعجب نگام کرد دستمو گرفت سمت خودش
به دستم نگاه کرد
+ وای ولم...کن..خراش..کوچیکه...اینم بعدا جم_ع میک_نم ف_قط دیگه نیا اینجا برو اونور واسه دستشویی
(سریع رفتم بیرون رو تخت ولو شدم )
+آخیش
* بدون اینکه بفهم خوابم برد
ویو کوک........
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🗿🎀
بابای😔🎀
۴.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.