رمان عشق ادامه دارد پارت ۱
امروز باید میرفتم امتحان میدادم که یک کمپانی منو قبول کنه سریع رفتم دوش گرفتم هودی بنفش پوشیدم باندانا بنفش بستم کفش بنفش سریع رفتم دوستام هم اونجا بودن پست صحنه منو آماده می کردن
کلارا: تو میتونی تو میتونی
ات : مطمئنی
کلارا: اره حتما بزن قدش
رفتم جلوی صحنه رقصی که آماده کرده بودم رو رفتم از اونجا میخوندم صدام کم بوده بود که قطع شه که اجرام تموم شد باید میرفتم پشت صحنه تا داوران تصمیم بگیرن
لیا: عالی بودی
کلارا: اره عالی بودی
ات: ممنونم بچه ها
صدام زدن خانوم کیم ات تشریف بیارید سریع رفتم
داور ۱ : از نظر من عالی بودی باید گروهی کار کنی
داور ۲: نظر منم همینه
داور ۳: از نظر من با تیپت بری گروه پسرا حالا کدوم گروه رو میخوای بی تی اس یا اکسو یا کیدز
وایی واقعا حالا میتونم عضو بی تی اس شم اونیکی گروه ها بهم جالب نبودن همین طوری که فک میکردم با کوک چشم تو چشم شدم
ات: اگه امکانش باشه گروه بی تی اس
داوران : بله امکانش هست
همه دست زدن که دوستام اومدن تو صحنه بغلم کردن
کلارا: تو بلاخره موفق شدی
لیا: دیدی گفتم
باید وسایلامو جمع می کردم و به خانه ی جدیدی پا میگذاشتم که یک دفعه یکی پیام داد
سلام نامجون هستم آدرس خونت را بده بیایم دنبالت
منم در جواب گفتم سلام نه دردسر ایجاد نکنم خودم میام
نامجون : آدرسو بده دیگه
ات : باش .....
دم در وایستاده بودم که اعضا اومدن
جین : بپر بالا
از رفتار شون خوشم اومد خیلی کیوتن
نشسته بودم که
تهیونگ : عضو جدید خودتو معرفی کن دیگه
ات : خب راستش من تنها زندگی می کردم خانوادم تو لندن هستن تو تکواندو نینجا بسکتبال فوتبال استادشم
کوک : واقعا تکواندو کار می کنی
ات: اره
کوک : منممممنمومووو
شوگا : کوک خفه شو
کوک : چیشم
کلارا: تو میتونی تو میتونی
ات : مطمئنی
کلارا: اره حتما بزن قدش
رفتم جلوی صحنه رقصی که آماده کرده بودم رو رفتم از اونجا میخوندم صدام کم بوده بود که قطع شه که اجرام تموم شد باید میرفتم پشت صحنه تا داوران تصمیم بگیرن
لیا: عالی بودی
کلارا: اره عالی بودی
ات: ممنونم بچه ها
صدام زدن خانوم کیم ات تشریف بیارید سریع رفتم
داور ۱ : از نظر من عالی بودی باید گروهی کار کنی
داور ۲: نظر منم همینه
داور ۳: از نظر من با تیپت بری گروه پسرا حالا کدوم گروه رو میخوای بی تی اس یا اکسو یا کیدز
وایی واقعا حالا میتونم عضو بی تی اس شم اونیکی گروه ها بهم جالب نبودن همین طوری که فک میکردم با کوک چشم تو چشم شدم
ات: اگه امکانش باشه گروه بی تی اس
داوران : بله امکانش هست
همه دست زدن که دوستام اومدن تو صحنه بغلم کردن
کلارا: تو بلاخره موفق شدی
لیا: دیدی گفتم
باید وسایلامو جمع می کردم و به خانه ی جدیدی پا میگذاشتم که یک دفعه یکی پیام داد
سلام نامجون هستم آدرس خونت را بده بیایم دنبالت
منم در جواب گفتم سلام نه دردسر ایجاد نکنم خودم میام
نامجون : آدرسو بده دیگه
ات : باش .....
دم در وایستاده بودم که اعضا اومدن
جین : بپر بالا
از رفتار شون خوشم اومد خیلی کیوتن
نشسته بودم که
تهیونگ : عضو جدید خودتو معرفی کن دیگه
ات : خب راستش من تنها زندگی می کردم خانوادم تو لندن هستن تو تکواندو نینجا بسکتبال فوتبال استادشم
کوک : واقعا تکواندو کار می کنی
ات: اره
کوک : منممممنمومووو
شوگا : کوک خفه شو
کوک : چیشم
۶.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.