پارت سیزده
که دوتا پسر مزاحمم شدن پسر اولی : چه دختر خوشگلی + آقا مزاحم نشید پسر دومی : او خانم چه مو ادب البته از همچین دختر خوشگلی اینطوری انتظار میرفت خواستم از کنارشون رد شم که دستمو گرفت پسره اولی: کجا خوشگله تازه باهم کلی کار داریم + آقا لطفاً دستمو ول کنید همینطور که تقلا میکردم دستمو ول کنه صدای داد پسری اومد - ولش کنیددددد . صورتمو برگردوندم کوک بود . - چیکار دوست دختر من دارید؟ اون دوتا پسر که ترسیده بودم سریع دستمو ول کردن و فرار کردن کوک سریع اومد سمتم - خوبی چیزیت نشده که؟ + خوبم تو اینجا چیکار میکردی؟ - پشت سرت اومدم که اتفاقی برات نیفته . لبخندی روی لبم اومد . گونشو بوسیدم .+ مرسی کوک لبخند گشادی روی صورتش بود - بیا تا دم در خونتون همراهت بیام + نه خودم میرم - ا.ت ندیدی که چی شد؟ یاد اتفاق چند دقیقه پیش افتادم + باشه بریم . باهم به سمت خونه ما رفتیم سریع رسیدیم دم در برگشتم از کوک تشکر کنم که بغلم کرد. سرشو گذاشت توی گودی گردنم - جیمین داره نگامون میکنه توهم بغلم کن منم متقابل بغلش کردم . ،+ من میرم دیگه چاگی - باشه اما جایزه من چی + جایزه؟ -به گونش اشاره کرد منم سرمو بردم بالا که گونشو ببوسم که سرشو برگردوند و لبمو بوسید کمرمو محکم گرفت منم برای اینکه ضایع نشه دستمو انداختم دور گردنش بعد کمی بوسه ازم جدا شد - رفت سریع از هم جدا شدیم + فعلا کوک برام دست تکون داد منم براش دست تکون دادم . وارد خونه شدم . و سریع رفتم توی اتاقم آنقدر خسته بودم که سریع خوابم برد
۳۳.۷k
۱۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.