دختر من
p:2
10 سال بعد....
(الان سولا بزرگ شده )
جونگ کوک : دختر خوشگلم پاشو بریم صبحونه بخوریم .
سولا : خیلی گشنمه ولی خوب خیلی هم خوابم میاد
جونگ کوک : پاشو تنبل خانم بریم صبحونه بخوریم.
سولا : نمیشه صبحونرو بیاری اینجا؟( کیوت)
جونگ کوک : نه بریم سر میز
سولا : باشه بریم. راستی عمو ها نیستن؟ جونگ کوک : نه . اونا سر کار هستن
سولا : ای بابا. هیچوقت اینا نیستن
جونگ کوک : خب عزیزم کلی کار دارن باید به کاراشون برسن. تو هم وقتی بزرگ بشی اینقد کار میکنی که دیگه وقت نداری.
سولا : نه من کار نمیکنم. فعلا گشنمه
جونگ کوک : ( خنده) خوب بزار نیمرو درست کنم.
5 دقیقه بعد
جونگ کوک : خوب بیا بخوریم نیمرو هم اماده شده.
سولا : به به چه بوی خوبی میده.
جونگ کوک : دسپخت بابات حرف نداره
سولا : تو بهترین بابای دنیایی
جونگ کوک : خب حالا بیا بخوریمش.
سولا : باشه.
( زنگ خوردن در)
سولا : من میرم درو باز میکنم
جونگ کوک : باشه.
سولا : ( درو باز کردم )
تهیونگ و جیمین : سلام سولا عمو
سولا : شما کارتون از من واجب تره که هیچوقت نیستید.
تهیونگ : ببخشید خوب خیلی کار داشتیم
جیمین : تو هم به بابات رفتی همش غر میزنی
سولا : نخیر بابای من خیلی هم خوبه.
جونگ کوک : شما انگاری سگ و گربه این بیاید تو دیگه دعوا هم نکنید.
جیمین وتهیونگ : باشه.
جونگ کوک : خوب سولا ما باید یه چیزی رو بهت بگیم.
سولا : خوب بگین
جونگ کوک : من و عمو هات...
سولا : شما و عمو ها ؟؟
جونگ کوک : خب راستش ما مافیا هستیم.
سولا : چ. چی؟ ( ترسیده)
جونگ کوک : ناراحت شدی که توی این ده سال چیزی بهت نگفتیم؟
سولا : خب راستش نه.( خنده)من نمیخوام شمارو از دست بدم.
جونگ کوک : دختر خودمی.( بغل کردن)
جیمین : چه دختر با درکی
سولا : ( خنده)
جونگ کوک : خوب حالا وسایلاتو جمع کن تا بریم مدرسه.
سولا : میشه نرم؟
جونگ کوک : نه باید بری
سولا : باشه. پس میرم اماده بشم.....
شرایط:
لایک :12
کامنت:۱۲
همکارم 👇👇
https://wisgoon.com/meilka22
10 سال بعد....
(الان سولا بزرگ شده )
جونگ کوک : دختر خوشگلم پاشو بریم صبحونه بخوریم .
سولا : خیلی گشنمه ولی خوب خیلی هم خوابم میاد
جونگ کوک : پاشو تنبل خانم بریم صبحونه بخوریم.
سولا : نمیشه صبحونرو بیاری اینجا؟( کیوت)
جونگ کوک : نه بریم سر میز
سولا : باشه بریم. راستی عمو ها نیستن؟ جونگ کوک : نه . اونا سر کار هستن
سولا : ای بابا. هیچوقت اینا نیستن
جونگ کوک : خب عزیزم کلی کار دارن باید به کاراشون برسن. تو هم وقتی بزرگ بشی اینقد کار میکنی که دیگه وقت نداری.
سولا : نه من کار نمیکنم. فعلا گشنمه
جونگ کوک : ( خنده) خوب بزار نیمرو درست کنم.
5 دقیقه بعد
جونگ کوک : خوب بیا بخوریم نیمرو هم اماده شده.
سولا : به به چه بوی خوبی میده.
جونگ کوک : دسپخت بابات حرف نداره
سولا : تو بهترین بابای دنیایی
جونگ کوک : خب حالا بیا بخوریمش.
سولا : باشه.
( زنگ خوردن در)
سولا : من میرم درو باز میکنم
جونگ کوک : باشه.
سولا : ( درو باز کردم )
تهیونگ و جیمین : سلام سولا عمو
سولا : شما کارتون از من واجب تره که هیچوقت نیستید.
تهیونگ : ببخشید خوب خیلی کار داشتیم
جیمین : تو هم به بابات رفتی همش غر میزنی
سولا : نخیر بابای من خیلی هم خوبه.
جونگ کوک : شما انگاری سگ و گربه این بیاید تو دیگه دعوا هم نکنید.
جیمین وتهیونگ : باشه.
جونگ کوک : خوب سولا ما باید یه چیزی رو بهت بگیم.
سولا : خوب بگین
جونگ کوک : من و عمو هات...
سولا : شما و عمو ها ؟؟
جونگ کوک : خب راستش ما مافیا هستیم.
سولا : چ. چی؟ ( ترسیده)
جونگ کوک : ناراحت شدی که توی این ده سال چیزی بهت نگفتیم؟
سولا : خب راستش نه.( خنده)من نمیخوام شمارو از دست بدم.
جونگ کوک : دختر خودمی.( بغل کردن)
جیمین : چه دختر با درکی
سولا : ( خنده)
جونگ کوک : خوب حالا وسایلاتو جمع کن تا بریم مدرسه.
سولا : میشه نرم؟
جونگ کوک : نه باید بری
سولا : باشه. پس میرم اماده بشم.....
شرایط:
لایک :12
کامنت:۱۲
همکارم 👇👇
https://wisgoon.com/meilka22
۱۹.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.