پارت ۲۳
پارت ۲۳
از دید جیهوپ
رفتم داخل خونه نباید دیر کنم
وارد خونه شدم آروم قدم بر میداشتم ک دیدم یه نفر از بالای پله ها منو دید و سریع رف
بدو بدو دنبالش رفتم
رسیدم بهش...خدمتکار بود
بیهوشش کردم و بلند شدم یهو صدای داد و بیداد شنیدم..کنترل خدمو از دست دادمو درو شکستم
دمم گرم ب موقع رسیدم
لیان خیمه زده بود روی ا/ت
لیان:هه فک نمیکردم پیدام کنی هوسوک
جیهوپ:چیکارش داری😡
لیان:عاااا ببینم بیبی تو ب هوسوک نگفتی ک قراره زن من بشی؟؟
یکم جا خودم اما بازم خدمو نگه داشتم
جیهوپ:ا/ت مال منه!کسی هم حق نداره نزدیکش بشه
لیان:از این نزدیک تر میخوای بشم؟🤔😏هومم چیکار میخوای بکنی؟
اسلحه مو در اوردم و ب سمتش گرفتم
لیان:اووو پسررررر تاحالا اینجوری....
داش حرف میزد ک ی گلوله حرومش کردم ک از درد صورتش جم شد
ی لحظه حضور کسیو پشتم احساس کردم
لیانم داش پشتمو میدید ک سریع برگشتم و با گلوله زدم تو مغزش..از بالا پرت شد پایین
لیان:هنوزم غیرقابل پیشبینی...میگم نظرت چیه برای این بیبی گرل خوشمزه قیمت تعیین کنیم؟؟هومم هر چقد بگی میدم اینو بده😏
جیهوپ:جونتو
لیان با این حرفم خوشکش زد
لیان:چی؟
جیهوپ:این دختر اندازه جون ۱۰۰ تا مث تو ارزش داره!حداقل واس من پس جونتو بده تا بدمش😏
لیان:هه!من گفتم پول نگفتم جون
نزدیکم میشد
ا/ت کپ کرده بود
جیهوپ:مگه نمیخوایش؟پس جونتو بده واسششش اگ واقن دوسش داری
لیان:ههههه من بعد از هیونا دیگ ب هیچکی علاقه مند نشدم!میدونی کی هیونا رو کشت؟اره پدر توووو...و حالا اون دختر قراره قربانی بشه!من میخواستم خدم پدرتو بکشم اما خدش مرد برای همین میخوام این دخترو قربونی کنم
جیهوپ:چرا منو نمیکشی؟منو بکش و بزار اون بره
ا/ت:ج...جیه..جیهوپ خ..خواهش میکن..م..اینکارو نکن
لیان:اههه تو برام ارزشی نداری!حداقل اون دختر بهم ی حالی میده تو چی؟
یهو جو سنگین شد ک یه طناب از پنجره اتاق اومد داخل دیدم تهیونگه برای همین دیگع ب اونجا نگاه نکردم تا ا/ت رو ببره....
لایک و کامنت دوستانم😐😂🥰
از دید جیهوپ
رفتم داخل خونه نباید دیر کنم
وارد خونه شدم آروم قدم بر میداشتم ک دیدم یه نفر از بالای پله ها منو دید و سریع رف
بدو بدو دنبالش رفتم
رسیدم بهش...خدمتکار بود
بیهوشش کردم و بلند شدم یهو صدای داد و بیداد شنیدم..کنترل خدمو از دست دادمو درو شکستم
دمم گرم ب موقع رسیدم
لیان خیمه زده بود روی ا/ت
لیان:هه فک نمیکردم پیدام کنی هوسوک
جیهوپ:چیکارش داری😡
لیان:عاااا ببینم بیبی تو ب هوسوک نگفتی ک قراره زن من بشی؟؟
یکم جا خودم اما بازم خدمو نگه داشتم
جیهوپ:ا/ت مال منه!کسی هم حق نداره نزدیکش بشه
لیان:از این نزدیک تر میخوای بشم؟🤔😏هومم چیکار میخوای بکنی؟
اسلحه مو در اوردم و ب سمتش گرفتم
لیان:اووو پسررررر تاحالا اینجوری....
داش حرف میزد ک ی گلوله حرومش کردم ک از درد صورتش جم شد
ی لحظه حضور کسیو پشتم احساس کردم
لیانم داش پشتمو میدید ک سریع برگشتم و با گلوله زدم تو مغزش..از بالا پرت شد پایین
لیان:هنوزم غیرقابل پیشبینی...میگم نظرت چیه برای این بیبی گرل خوشمزه قیمت تعیین کنیم؟؟هومم هر چقد بگی میدم اینو بده😏
جیهوپ:جونتو
لیان با این حرفم خوشکش زد
لیان:چی؟
جیهوپ:این دختر اندازه جون ۱۰۰ تا مث تو ارزش داره!حداقل واس من پس جونتو بده تا بدمش😏
لیان:هه!من گفتم پول نگفتم جون
نزدیکم میشد
ا/ت کپ کرده بود
جیهوپ:مگه نمیخوایش؟پس جونتو بده واسششش اگ واقن دوسش داری
لیان:ههههه من بعد از هیونا دیگ ب هیچکی علاقه مند نشدم!میدونی کی هیونا رو کشت؟اره پدر توووو...و حالا اون دختر قراره قربانی بشه!من میخواستم خدم پدرتو بکشم اما خدش مرد برای همین میخوام این دخترو قربونی کنم
جیهوپ:چرا منو نمیکشی؟منو بکش و بزار اون بره
ا/ت:ج...جیه..جیهوپ خ..خواهش میکن..م..اینکارو نکن
لیان:اههه تو برام ارزشی نداری!حداقل اون دختر بهم ی حالی میده تو چی؟
یهو جو سنگین شد ک یه طناب از پنجره اتاق اومد داخل دیدم تهیونگه برای همین دیگع ب اونجا نگاه نکردم تا ا/ت رو ببره....
لایک و کامنت دوستانم😐😂🥰
۸.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.