p2
(مامان ات و تهیونگ رو با م و باباشون رو با ب نشون میدم به بزرگی خودتون ببخشید)
م: ات بیا صبحونه مدرست دیر میشه نمیخوام سال اخر دبیرستان نمره منفی بگیری
ات: مامان ببین یونیفرم جدیدم چه قشنگه این مدیر جدیده سلیقش بهتره (عکسشو میزارم)
م: ببین عروسکم چه خوشگل شده
ب: دختر خودمه چه خوشگل شدی
ات: ممنون
رفتن سر میز
م: انقدر کم نخور
ات: باشه تو بیشتر بخور که حالت هر روز بهتر و بهتر بشه
م: از کی تا حالا خرگوشا انقدر با ملاحضه شدن؟
ات: از وقتی ته گفت از مامان مراقبت کن
ب: یعنی اگه نگفته بود اینکارو میکردی
م: اذیتش نکن
ات: معلومه که مراقبش میبودم.... اها راستی امتحانای تهیونگ تموم شده کی میخواد بیاد؟
م: بلیطش واسه فرداست
ات: گفته بود امروز میاد (ناراحت)
ب: دخترم حتما بلیط گیرش نیومده
ات: باشه من دیگه میرم
ویو ات
من همیشه آیدل مدرسمون بودم و داداشم هم همینطور موهامو باز گذاشتم یه تینت زدم
داداشم همیشه به دخترا جواب رد میداد هر بار دلیلشو میپرسیدم میگفت اونا دخترای ایده آل من نیستن چقدر چندش تو همین فکرا بودم که خوردم به یه نفر داشتم میفتادم که من مچ دستمو گرفت
ات: ببخشید
تهیونگ: دست و پا چلفتی
ات: ها اوپااااااااااااااااااا
تهیونگ: نه آروم نمیخوام به خاطر پاره شدن پرده گوش یه ترمو بیفتم
ات: ماه قرار نبود فردا بیای
ته: ناراحتی؟
ات: نه
ته: دوستم یه امتحانو افتاد باید امروزو میموند دانشگاه تا امتحان بده منم بلیطمو باهاش عوض کردم
ات: وای دیرم شد من میرم از فردا خودت باید منو برسونی
ته: ماه ما راننده نداریم پس چرا پیاده میری
ات: اول صبح هوا خوبه قدم میزنم با اصرارم مامان قبول کرد خداحافظ
ته: مراقب باش
م: ات بیا صبحونه مدرست دیر میشه نمیخوام سال اخر دبیرستان نمره منفی بگیری
ات: مامان ببین یونیفرم جدیدم چه قشنگه این مدیر جدیده سلیقش بهتره (عکسشو میزارم)
م: ببین عروسکم چه خوشگل شده
ب: دختر خودمه چه خوشگل شدی
ات: ممنون
رفتن سر میز
م: انقدر کم نخور
ات: باشه تو بیشتر بخور که حالت هر روز بهتر و بهتر بشه
م: از کی تا حالا خرگوشا انقدر با ملاحضه شدن؟
ات: از وقتی ته گفت از مامان مراقبت کن
ب: یعنی اگه نگفته بود اینکارو میکردی
م: اذیتش نکن
ات: معلومه که مراقبش میبودم.... اها راستی امتحانای تهیونگ تموم شده کی میخواد بیاد؟
م: بلیطش واسه فرداست
ات: گفته بود امروز میاد (ناراحت)
ب: دخترم حتما بلیط گیرش نیومده
ات: باشه من دیگه میرم
ویو ات
من همیشه آیدل مدرسمون بودم و داداشم هم همینطور موهامو باز گذاشتم یه تینت زدم
داداشم همیشه به دخترا جواب رد میداد هر بار دلیلشو میپرسیدم میگفت اونا دخترای ایده آل من نیستن چقدر چندش تو همین فکرا بودم که خوردم به یه نفر داشتم میفتادم که من مچ دستمو گرفت
ات: ببخشید
تهیونگ: دست و پا چلفتی
ات: ها اوپااااااااااااااااااا
تهیونگ: نه آروم نمیخوام به خاطر پاره شدن پرده گوش یه ترمو بیفتم
ات: ماه قرار نبود فردا بیای
ته: ناراحتی؟
ات: نه
ته: دوستم یه امتحانو افتاد باید امروزو میموند دانشگاه تا امتحان بده منم بلیطمو باهاش عوض کردم
ات: وای دیرم شد من میرم از فردا خودت باید منو برسونی
ته: ماه ما راننده نداریم پس چرا پیاده میری
ات: اول صبح هوا خوبه قدم میزنم با اصرارم مامان قبول کرد خداحافظ
ته: مراقب باش
۳.۶k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.