زندگی مخفی پارت ۹۸ بخش دوم
... فلش بک به روز سوم بستری شدن کوک.....
جیمین:شب بخیر
یونگی:خوب بخوابی عشقم
خب هانول خانم بیا بازی کنیم
ولی اول باید پوشکتو عوض کنم
بزار برم تو اتاق و پوشک تمیز بیارم
یونگی:پیدا کردم
خب آروم باز میکنیم
عشق عمو جون من روم نشاشیا
آههههههه
لعنت بهت کیم تهیونگگگگگگ
و جئون جونگ کوکککککک
جیمین:چی شد بچه افتاد........
جررررررررر
یونگی:جیمین لعنتی بیا کمکمممممم
جیمین:بزار دستمال بیارم
تو برو حموم تا من پوشکشو عوض کنم
خاک تو سرت نکنن
یونگی:جیمین دارم برات ولی الان
آههههه
حالم داره بهم میخورههههههههه
جیمین:خب باریکلا هانول خانوم میبینم که عمو یونگی رو خوب کثیف کردیا
شانس آوردی من اینجا بودم وگرنه میکشتت
و تمام
خب من اینجا رو تمیز کنم بعد بریم باهم بخوابیم
یونگی رو هم بزاریم توی هال بخوابه
هانول خنده کیوتی کرد که دل جیمین براش ضعف رفت
جیمین:خانوم کوچولو اینطوری نخندددد
دلم ضف رفتتت
بیا بریم بخوابیم
امشب رو بغل خودم میخوابی
برای حفظ امنیتت
چون ممکنه یونگی بکشتت
..... زمان حال.....
جونگکوک:اوه اوه هانول خانم چه کردنن
جیمین:اگه بدونی کل شبو یونگی نذاشت بخوابم
هی به جفتتون لعنت فرستاد
یونگی:خب میخواستن مراقب دخترشون باشن به من چه
تهیونگ:کن حتما باید به هانول جایزه بدممم
یونگی: و دو روز بعدیش هم به همین روال گذشت
جیمین برو به هانول سر بزن
جیمین که رفت
یونگی شروع به حرف زدن کرد
یونگی:البته بیشتر از هانول جیمین بهونه میگرفت
میدونید که اون بعد از اتفاق ده سال پیش تنها نبوده
دیروز من هانول رو بردم پارک و وقتی برگشتم خونه جیمین از شدت گریه زیاد قش کرده بود
به اهیون گفتم تا بیاد و به کسی راجب این قضیه نگفت
جونگکوک:خیلی باید مراقب جیمین باشیم چون اون روحیش از هممون نازک تره
تهیونگ: جونگکوک جان شما دیگه برو بگیر بخواب منم برم با جیمین مراقب هانول باشیم
یونگی تو هم برو برامون یه چیزی برای خوردن بخررر
یونگی:اوکی فعلا
و تهیونگ هیونگ مراقب جیمین باش دیگه اوکی
تهیونگ:حواسم هست برو دیگه
......دوماه بعد(شب قبل عروسی)........
جونگکوک:خب بیاید یه کاری کنیم
جیسو:چی کار
جونگکوک:باتم ها برن خونه ی ما
تاپ ها هم اینجا بمونن
نباید تا فردا همدیگرو ببینیم
ته هانول هم پیش من میمونه
چون خودم میخوام آمادش کنم
هانول:ک...کوکی
تهیونگ:عه عه
اولین کلمشو گفتتتتتت
هانول یه بار دیگه بگو
هانول:کو...کی.....
جونگکوک: قربونت برم من
عشق کوکی شهههه
تهیونگ:این همه مراقبشم اونوقت اول اسم جونگکوک رو میگهههه
جین:دلم بچه خواستتتت
یونگی:بزار بعد عروسی جین جان
جیسو نمیتونه هندل کنه
جیسو:یونگی بیشعور منحرفففف
یونگی:چیزی نگفتم که..
.........
ادامه دارد......
جیمین:شب بخیر
یونگی:خوب بخوابی عشقم
خب هانول خانم بیا بازی کنیم
ولی اول باید پوشکتو عوض کنم
بزار برم تو اتاق و پوشک تمیز بیارم
یونگی:پیدا کردم
خب آروم باز میکنیم
عشق عمو جون من روم نشاشیا
آههههههه
لعنت بهت کیم تهیونگگگگگگ
و جئون جونگ کوکککککک
جیمین:چی شد بچه افتاد........
جررررررررر
یونگی:جیمین لعنتی بیا کمکمممممم
جیمین:بزار دستمال بیارم
تو برو حموم تا من پوشکشو عوض کنم
خاک تو سرت نکنن
یونگی:جیمین دارم برات ولی الان
آههههه
حالم داره بهم میخورههههههههه
جیمین:خب باریکلا هانول خانوم میبینم که عمو یونگی رو خوب کثیف کردیا
شانس آوردی من اینجا بودم وگرنه میکشتت
و تمام
خب من اینجا رو تمیز کنم بعد بریم باهم بخوابیم
یونگی رو هم بزاریم توی هال بخوابه
هانول خنده کیوتی کرد که دل جیمین براش ضعف رفت
جیمین:خانوم کوچولو اینطوری نخندددد
دلم ضف رفتتت
بیا بریم بخوابیم
امشب رو بغل خودم میخوابی
برای حفظ امنیتت
چون ممکنه یونگی بکشتت
..... زمان حال.....
جونگکوک:اوه اوه هانول خانم چه کردنن
جیمین:اگه بدونی کل شبو یونگی نذاشت بخوابم
هی به جفتتون لعنت فرستاد
یونگی:خب میخواستن مراقب دخترشون باشن به من چه
تهیونگ:کن حتما باید به هانول جایزه بدممم
یونگی: و دو روز بعدیش هم به همین روال گذشت
جیمین برو به هانول سر بزن
جیمین که رفت
یونگی شروع به حرف زدن کرد
یونگی:البته بیشتر از هانول جیمین بهونه میگرفت
میدونید که اون بعد از اتفاق ده سال پیش تنها نبوده
دیروز من هانول رو بردم پارک و وقتی برگشتم خونه جیمین از شدت گریه زیاد قش کرده بود
به اهیون گفتم تا بیاد و به کسی راجب این قضیه نگفت
جونگکوک:خیلی باید مراقب جیمین باشیم چون اون روحیش از هممون نازک تره
تهیونگ: جونگکوک جان شما دیگه برو بگیر بخواب منم برم با جیمین مراقب هانول باشیم
یونگی تو هم برو برامون یه چیزی برای خوردن بخررر
یونگی:اوکی فعلا
و تهیونگ هیونگ مراقب جیمین باش دیگه اوکی
تهیونگ:حواسم هست برو دیگه
......دوماه بعد(شب قبل عروسی)........
جونگکوک:خب بیاید یه کاری کنیم
جیسو:چی کار
جونگکوک:باتم ها برن خونه ی ما
تاپ ها هم اینجا بمونن
نباید تا فردا همدیگرو ببینیم
ته هانول هم پیش من میمونه
چون خودم میخوام آمادش کنم
هانول:ک...کوکی
تهیونگ:عه عه
اولین کلمشو گفتتتتتت
هانول یه بار دیگه بگو
هانول:کو...کی.....
جونگکوک: قربونت برم من
عشق کوکی شهههه
تهیونگ:این همه مراقبشم اونوقت اول اسم جونگکوک رو میگهههه
جین:دلم بچه خواستتتت
یونگی:بزار بعد عروسی جین جان
جیسو نمیتونه هندل کنه
جیسو:یونگی بیشعور منحرفففف
یونگی:چیزی نگفتم که..
.........
ادامه دارد......
۳.۶k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.