فیک روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P33
ا.ت ویو
کوک به اون پیری گفت بره مرخص بعد رو به من گفت
کوک:خوب چطوره یکم وقت بگذرونیم
ا.ت:مثلا؟
کوک:اول غذا بعد فیلم
ا.ت:یسسس
ا.ت:خوب غذا چی بخوریم
کوک:نمی دونم
ا.ت:بعنی چی پس چرا اون عجوزه پیر رو مرخص کردی
کوک:ا.ت اون همسن مادرت
ا.ت:بهرحال
کوک:بیا باهم غذا درست کنیم
ا.ت:چی من من تاالان غذا درست نکردم
کوک:واقعا
ا.ت:اهوم
کوک:خوب بیا من بهت یاد بدم
ا.ت:مگه بلدی
کوک:پس چی باید به خودت افتخار کنی همچین دوست پسری داری
ا.ت:البته
و ا.ت و کوک باهم کلی خوش میگزرونن و غذا میخورن
کوک:ا.ت
ا.ت:بله
کوک:چه ژانری بزارم
ا.ت:ترسناک
کوک:نمی ترسی که
ا.ت:نه برا چی بترسم من توی واقعیت هزاران نفرو چشتم که تعدادشون از دستم در رفته
کوک:خوب باشه بیا بشین ببینیم
۳۰ مین بعد
ا.ت ویو
فیلم جاهای ترسناکش رسیده بود که من پوکر فیس داشتم میدیدم
ا.ت:به این میگن فیلم آخه
کوک:وای من تمی تونم ببینم
ا.ت:ترسیدی
کوک:معلومه که نه
ا.ت:خوبه
یهو جن میاد
کوک:جیغغغغغغغغ
ا.ت:خندهههه
کوک:نخند
ا.ت:باورم نمیشه تو همون مافیای مغرور
کوک:بس کن
ا.ت:باشه حالا
کوک:
ا.ت:میخوای خاموش کنم
کوک:
ا.ت:قهری
کوک:
ا.ت:اوففف
ا.ت رفت روی پاهای کوک نشست و لبشو روی لب کوک گذاشت و می بوسید
که کوک شروع کرد وحشیانه بوسیدن و ا.ت دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت اتاقش رفت و ا.ت رو روی تخت انداخت**********(با ذهنایی که قوه تخیل خیلی بالایی برای اینطور چیزا دارین تصور کنین)(برای اسمات بعد یه همکار میخوام و از پیجش تبلیغ میشه)
P33
ا.ت ویو
کوک به اون پیری گفت بره مرخص بعد رو به من گفت
کوک:خوب چطوره یکم وقت بگذرونیم
ا.ت:مثلا؟
کوک:اول غذا بعد فیلم
ا.ت:یسسس
ا.ت:خوب غذا چی بخوریم
کوک:نمی دونم
ا.ت:بعنی چی پس چرا اون عجوزه پیر رو مرخص کردی
کوک:ا.ت اون همسن مادرت
ا.ت:بهرحال
کوک:بیا باهم غذا درست کنیم
ا.ت:چی من من تاالان غذا درست نکردم
کوک:واقعا
ا.ت:اهوم
کوک:خوب بیا من بهت یاد بدم
ا.ت:مگه بلدی
کوک:پس چی باید به خودت افتخار کنی همچین دوست پسری داری
ا.ت:البته
و ا.ت و کوک باهم کلی خوش میگزرونن و غذا میخورن
کوک:ا.ت
ا.ت:بله
کوک:چه ژانری بزارم
ا.ت:ترسناک
کوک:نمی ترسی که
ا.ت:نه برا چی بترسم من توی واقعیت هزاران نفرو چشتم که تعدادشون از دستم در رفته
کوک:خوب باشه بیا بشین ببینیم
۳۰ مین بعد
ا.ت ویو
فیلم جاهای ترسناکش رسیده بود که من پوکر فیس داشتم میدیدم
ا.ت:به این میگن فیلم آخه
کوک:وای من تمی تونم ببینم
ا.ت:ترسیدی
کوک:معلومه که نه
ا.ت:خوبه
یهو جن میاد
کوک:جیغغغغغغغغ
ا.ت:خندهههه
کوک:نخند
ا.ت:باورم نمیشه تو همون مافیای مغرور
کوک:بس کن
ا.ت:باشه حالا
کوک:
ا.ت:میخوای خاموش کنم
کوک:
ا.ت:قهری
کوک:
ا.ت:اوففف
ا.ت رفت روی پاهای کوک نشست و لبشو روی لب کوک گذاشت و می بوسید
که کوک شروع کرد وحشیانه بوسیدن و ا.ت دستاشو دور گردن کوک حلقه کرد و کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت اتاقش رفت و ا.ت رو روی تخت انداخت**********(با ذهنایی که قوه تخیل خیلی بالایی برای اینطور چیزا دارین تصور کنین)(برای اسمات بعد یه همکار میخوام و از پیجش تبلیغ میشه)
۲۰.۳k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.