*love story*PT25
چند مین که گذشت مبایل نامجون زنگ خورد
-الو...سلام
-الان؟ مگه من نگفتم که برام مریض نگیرین؟
-باش الان میام
مبایل و قطع کرد و گفت
-یه چندتا مراجع دارم نمیدونم چرا منشیه قبول کرده باید برم
+مراجع کیلینیک؟
-هوم...تلاش میکنم زود بیام
+اوک میبینمت
^بابایی تجا میلی؟
-من یکم میرم سرکار و بیام باشه؟
^باشه
نامجون رفت اماده شد منو هه سو هم رفتیم توی حال نشستیم
+خدافظ
-بای بای
^تدافظ
-خدافظ
اومد سمت هه سو و پیشونیشو بوس کرد
-کی حسودی کرده؟
اومد سمتمو پیشونیه منم رو بوسید و رفت
+خب هه سوچکار کنیم؟
^کارتون ببینیم...
+باشه
تلویزیونو روشن کردم و براش کارتون گذاشتم خودمم نشستم کنارش یکم مبایلمو چک کردم بعدشم نشستم باهاش کارتون دیدم یکم که گذشت رفتم توی اشپزخونه و یه لیوان اب خوردم چند مین که گذشت صدای جیغ هه سو اومد با دو رفتم سمتش و گفتم
+چی شد هه سو...چرا جیغ کشدی؟
^من خیلی تلسیدم مامانی...
+چرا؟
^تفلزیون(تلویزیون)کارتون تلسناک گذاشت
+خب بیا بریم یه لیوان اب بخوریم بعدشم بریم نقاشی بکشیم خوبه...اگرهم دوست داری میتونیم بریم پیش بابایی...خوبه؟
^اله بلیم
بردمش توی اشپزخونه و بهش اب دادم بعدشم رفتم توی اتاقش مداد رنگی و دفتر نقاشی هاشو اوردم گذاشتمشون روی میز نشستیم کنارهم دیگه و شروع کردیم نقاشی کرد حدود یک ساعت اینا شایدم بیشتر که گذشت به ساعت نگاه کردم نه بود دیگه باید مراجع هاش رفته باشن
+هه سو پاشو اماده بشیم بریم پیش بابایی
^باشه
لباسای هه سو رو کمکش عوض کردم موهاش رو چون کوتاه بود خرگوشی براش بستم بعدش هم خودم رفتم اماده شدم لباسمو پشیدم یه ارایش لایت کردم کیفمو برداشتم و یه ماشین گرفتم و با هه سو رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم یه نیمساعتی توی راه بودیم وقتی رسیدیم رفتیم توی کیلینیک رفتم سمت منشی و گفتم
+سلام...اقای کیم هنوز مراجع دارن؟
منشی:اره دوتا دیگه مونده...شما که مراجع نداشتین چرا اومدین؟
+میخواستم سورپرایزش کنم
منشی:اهان
+پس من میرم توی اتاق خودم...
با هه سو رفتیم توی اتاقم
^مامانی پس بابایی کجاست؟
+یکم دیگه میریم پیش بابایی...صبر داشتهه باش
^باشه
چند مین گذشت یه سر به بیرون زدم مراجعی نبود...با هه سو رفتیم سمت اتاق نامجون وقتی رفتیم توی شکه د
-شما دوتا...ای اینجا...چی کار میکنین
^میخواستیم سولپلایزت(سورپرایزت)تنیم
-ممنونم پتنجه...اتفاقن میخواستم بگم امشب رو شام بریم بیرون
.
.
.
استایل ا/ت(آسلاید دوم)
استایل نامجون(اسلاید سوم)
استایل هه سو(اسلاید چهارم)
ببخشید دیر شد چون اینترنت نداشتم و خب به خاطر امتحانام نمیرسیدم.
-الو...سلام
-الان؟ مگه من نگفتم که برام مریض نگیرین؟
-باش الان میام
مبایل و قطع کرد و گفت
-یه چندتا مراجع دارم نمیدونم چرا منشیه قبول کرده باید برم
+مراجع کیلینیک؟
-هوم...تلاش میکنم زود بیام
+اوک میبینمت
^بابایی تجا میلی؟
-من یکم میرم سرکار و بیام باشه؟
^باشه
نامجون رفت اماده شد منو هه سو هم رفتیم توی حال نشستیم
+خدافظ
-بای بای
^تدافظ
-خدافظ
اومد سمت هه سو و پیشونیشو بوس کرد
-کی حسودی کرده؟
اومد سمتمو پیشونیه منم رو بوسید و رفت
+خب هه سوچکار کنیم؟
^کارتون ببینیم...
+باشه
تلویزیونو روشن کردم و براش کارتون گذاشتم خودمم نشستم کنارش یکم مبایلمو چک کردم بعدشم نشستم باهاش کارتون دیدم یکم که گذشت رفتم توی اشپزخونه و یه لیوان اب خوردم چند مین که گذشت صدای جیغ هه سو اومد با دو رفتم سمتش و گفتم
+چی شد هه سو...چرا جیغ کشدی؟
^من خیلی تلسیدم مامانی...
+چرا؟
^تفلزیون(تلویزیون)کارتون تلسناک گذاشت
+خب بیا بریم یه لیوان اب بخوریم بعدشم بریم نقاشی بکشیم خوبه...اگرهم دوست داری میتونیم بریم پیش بابایی...خوبه؟
^اله بلیم
بردمش توی اشپزخونه و بهش اب دادم بعدشم رفتم توی اتاقش مداد رنگی و دفتر نقاشی هاشو اوردم گذاشتمشون روی میز نشستیم کنارهم دیگه و شروع کردیم نقاشی کرد حدود یک ساعت اینا شایدم بیشتر که گذشت به ساعت نگاه کردم نه بود دیگه باید مراجع هاش رفته باشن
+هه سو پاشو اماده بشیم بریم پیش بابایی
^باشه
لباسای هه سو رو کمکش عوض کردم موهاش رو چون کوتاه بود خرگوشی براش بستم بعدش هم خودم رفتم اماده شدم لباسمو پشیدم یه ارایش لایت کردم کیفمو برداشتم و یه ماشین گرفتم و با هه سو رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم یه نیمساعتی توی راه بودیم وقتی رسیدیم رفتیم توی کیلینیک رفتم سمت منشی و گفتم
+سلام...اقای کیم هنوز مراجع دارن؟
منشی:اره دوتا دیگه مونده...شما که مراجع نداشتین چرا اومدین؟
+میخواستم سورپرایزش کنم
منشی:اهان
+پس من میرم توی اتاق خودم...
با هه سو رفتیم توی اتاقم
^مامانی پس بابایی کجاست؟
+یکم دیگه میریم پیش بابایی...صبر داشتهه باش
^باشه
چند مین گذشت یه سر به بیرون زدم مراجعی نبود...با هه سو رفتیم سمت اتاق نامجون وقتی رفتیم توی شکه د
-شما دوتا...ای اینجا...چی کار میکنین
^میخواستیم سولپلایزت(سورپرایزت)تنیم
-ممنونم پتنجه...اتفاقن میخواستم بگم امشب رو شام بریم بیرون
.
.
.
استایل ا/ت(آسلاید دوم)
استایل نامجون(اسلاید سوم)
استایل هه سو(اسلاید چهارم)
ببخشید دیر شد چون اینترنت نداشتم و خب به خاطر امتحانام نمیرسیدم.
۷.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.