فیک ستارگان درخشان پارت ١٠
یک هفته بعد
جی هو در حالی کفش هایش رو می پوشید بلند داد زد و گفت
جی هو : کنیا…می هی…عجله کنید
کنیا از پله ها پایین اومد و گفت
کنیا : اوفففف چقدر عجله داری حالا دیر نمیشه که
می هی : دعوا نکنید…الان همه آماده هستیم دیگه بریم
…..
پرستار برای آخرین بار هانا رو یک چکاب کرد و گفت
پرستار : حالت کاملا خوب شده می تونی امروز مرخص بشی
هانا خواست حرفی بزنه که در با شتاب باز شد و جی هو توی چهار چوب در نمایان شد
جی هو : هانا
جی هو سریع به سمت هانا رفت و محکم بغلش کرد هانا هم متقابلا بغلش کرد که کنیا و می هی هم وارد اتاق شدند
کنیا : بهتری ؟
هانا : آره
می هی پاکتی رو به سمت هانا گرفت و گفت
می هی : برات لباس آوردم
هانا : مرسی
هانا لباسش رو عوض کرد و بعد از انجام شدن کار های ترخیص به همراه دخترا رفتند خونه
…..
شوگا چند بار به در اتاق جیمین ضربه زد ولی صدایی نشنید پس در رو باز کرد وارد اتاق شد
شوگا : جیمین…جیمین !
از صدای آب متوجه شد که جیمین داخل حموم هست…خواست از اتاق بره بیرون که ناگهان دفتری توجهش رو جلب کرد…دفتر جلد سبز روی میز…با کنجکاوی رفت به سمتش و صفحه ای که باز بود رو نگاه کرد
شوگا : این دیگه چیه ؟!...دفتر خاطرات جیمینه ؟!
شوگا با کنجکاوی برگه های دفتر رو ورق زد که ناگهان متنی نظرش رو جلب کرد
متنی که جیمین در دفتر خاطراتش نوشته بود :
یک بار دیگر دیدمش و یک بار دیگر قلبم برایش لرزید…اون موهای مشکی…لبخند های از ته دلش و نگاه هایش…همه و همه باعث میشه تا تپش قلب بگیرم…
شوگا لبخندی زد و گفت
شوگا : پس این پسر عاشق شده
ادامه ی متن :
وقتی برای اولین بار دیدمش…هیچوقت فکر نمی کردم که عاشقش بشم ولی…عاشقش شدم…من عاشقت شدم…
لبخند از روی لب های شوگا محو شد و آروم زمزمه کرد
شوگا : هانا !
کلا علاقه دارم یا مثلث عشقی یا مربع عشقی درست کنم🤦♀️😂
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
جی هو در حالی کفش هایش رو می پوشید بلند داد زد و گفت
جی هو : کنیا…می هی…عجله کنید
کنیا از پله ها پایین اومد و گفت
کنیا : اوفففف چقدر عجله داری حالا دیر نمیشه که
می هی : دعوا نکنید…الان همه آماده هستیم دیگه بریم
…..
پرستار برای آخرین بار هانا رو یک چکاب کرد و گفت
پرستار : حالت کاملا خوب شده می تونی امروز مرخص بشی
هانا خواست حرفی بزنه که در با شتاب باز شد و جی هو توی چهار چوب در نمایان شد
جی هو : هانا
جی هو سریع به سمت هانا رفت و محکم بغلش کرد هانا هم متقابلا بغلش کرد که کنیا و می هی هم وارد اتاق شدند
کنیا : بهتری ؟
هانا : آره
می هی پاکتی رو به سمت هانا گرفت و گفت
می هی : برات لباس آوردم
هانا : مرسی
هانا لباسش رو عوض کرد و بعد از انجام شدن کار های ترخیص به همراه دخترا رفتند خونه
…..
شوگا چند بار به در اتاق جیمین ضربه زد ولی صدایی نشنید پس در رو باز کرد وارد اتاق شد
شوگا : جیمین…جیمین !
از صدای آب متوجه شد که جیمین داخل حموم هست…خواست از اتاق بره بیرون که ناگهان دفتری توجهش رو جلب کرد…دفتر جلد سبز روی میز…با کنجکاوی رفت به سمتش و صفحه ای که باز بود رو نگاه کرد
شوگا : این دیگه چیه ؟!...دفتر خاطرات جیمینه ؟!
شوگا با کنجکاوی برگه های دفتر رو ورق زد که ناگهان متنی نظرش رو جلب کرد
متنی که جیمین در دفتر خاطراتش نوشته بود :
یک بار دیگر دیدمش و یک بار دیگر قلبم برایش لرزید…اون موهای مشکی…لبخند های از ته دلش و نگاه هایش…همه و همه باعث میشه تا تپش قلب بگیرم…
شوگا لبخندی زد و گفت
شوگا : پس این پسر عاشق شده
ادامه ی متن :
وقتی برای اولین بار دیدمش…هیچوقت فکر نمی کردم که عاشقش بشم ولی…عاشقش شدم…من عاشقت شدم…
لبخند از روی لب های شوگا محو شد و آروم زمزمه کرد
شوگا : هانا !
کلا علاقه دارم یا مثلث عشقی یا مربع عشقی درست کنم🤦♀️😂
#فیک
#بی_تی_اس#فیک_بی_تی_اس
#جونگ_کوک#فیک_جونگ_کوک
#تهیونگ#فیک_تهیونگ
#جیمین#فیک_جیمین
#جیهوپ#فیک_جیهوپ
#نامجون#فیک_نامجون
#شوگا#فیک_شوگا
#جین#فیک_جین
۶۷.۷k
۲۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.