Delusionپارت⁵
Delusionپارت⁵
...
آجوما جولی:بلخره اومدی
کوک:هع چقدر بزرگ شدی
نگاه وحشتناکی بهش انداخت
کوک:یه خط روش بیوفته زندگیتو آتیش میزنم
آجوما جولی:قبلا زدی الان نوبت منه
کوک:هشدار دادم
یکم از شیشه رو تو گردنم فشار داد
موهای جولی گرفت و محکم زد و دیواری که میخ هاش زده بود بیرون ¹⁰ تا محکم سرشو زد به دیوار ولش کرد
جیغ بلندی زدم گریه کردم اوم کنارم نشست با اون ماسک مسخرش ماسکش در آورد و خون گردنم لیس زد قیافش دیدم خیلی قشنگ بود
به جنازه جولی نگاه کردم کوک محکم منو تو بغل خودش کشید
کوک:نترس فقد یه جنازس زنده نمیشه
گریم شدت گرفت
+تو اونو کشتی..تو دیگه چه موجودی هستی
کوک:آه الان موقعش نیس
یهو چشمام سیاهی رفت
...
داهیون دیدم داره گریه میکنه
+د..داهیون
داهیون:ات..حالت خوبه جاییت درد نمیکنه؟
+نه چیشده..؟
داهیون:آجوما جولی مرده اونو تو حیاط پیدا کردیم دیدم توهم افتادی بین راه رو ها
مینجی:هرچی سریع تر برمیگردیم طبق چیزیایی که میگن این خونه تسخیر شدس
مینجی و داهیون کمکم کردن سوار اتوبوس بشیم
پسرا ازم حالم پرسیدن
+خوبم..
همه سیاه پوشیده بودن یاد جناز جولی افتادم گریه کردم
داهیون بغلم کرد گریم شدت گرفت کل لباس داهیون خیس شد انقدر بغلش گریه کردم به شیشه پنجره سرم تکیه دادم تو اون بیابون یه چیزی دیدم سر جدا شده جولی..پوستش کنده شده بود و چشمای عسلیش فقد مونده بود جیغ زد
همه اومدم آرومم کردن
همش ازم سوال میپرسیدن جیغ زدم
+بس کنید
داهیون جاشو باهام عوض کرد تو بغل داهیون خوابم برد
...
رسیدیم
÷ات میخوای بیایم خونتون؟
+نه ممنون فردا مامان و بابام میان
رفتم جلو درو باز کردم چمدونم هل دادم افتادم زمین گریه میکردم
+من میترسم..
کوک:نترس
زدم تو سرم
+تو اون کارو کردی چرا من زجر میدی؟
اومد جلو چونمو گرفت
کوک:از کسایی که میخوان بهت آسیب بزنن بدم میاد و میکشنمشون!
و همه جا سیاه شد واسم..
...
پارت⁵
حمایت؟
چطور بود؟
...
آجوما جولی:بلخره اومدی
کوک:هع چقدر بزرگ شدی
نگاه وحشتناکی بهش انداخت
کوک:یه خط روش بیوفته زندگیتو آتیش میزنم
آجوما جولی:قبلا زدی الان نوبت منه
کوک:هشدار دادم
یکم از شیشه رو تو گردنم فشار داد
موهای جولی گرفت و محکم زد و دیواری که میخ هاش زده بود بیرون ¹⁰ تا محکم سرشو زد به دیوار ولش کرد
جیغ بلندی زدم گریه کردم اوم کنارم نشست با اون ماسک مسخرش ماسکش در آورد و خون گردنم لیس زد قیافش دیدم خیلی قشنگ بود
به جنازه جولی نگاه کردم کوک محکم منو تو بغل خودش کشید
کوک:نترس فقد یه جنازس زنده نمیشه
گریم شدت گرفت
+تو اونو کشتی..تو دیگه چه موجودی هستی
کوک:آه الان موقعش نیس
یهو چشمام سیاهی رفت
...
داهیون دیدم داره گریه میکنه
+د..داهیون
داهیون:ات..حالت خوبه جاییت درد نمیکنه؟
+نه چیشده..؟
داهیون:آجوما جولی مرده اونو تو حیاط پیدا کردیم دیدم توهم افتادی بین راه رو ها
مینجی:هرچی سریع تر برمیگردیم طبق چیزیایی که میگن این خونه تسخیر شدس
مینجی و داهیون کمکم کردن سوار اتوبوس بشیم
پسرا ازم حالم پرسیدن
+خوبم..
همه سیاه پوشیده بودن یاد جناز جولی افتادم گریه کردم
داهیون بغلم کرد گریم شدت گرفت کل لباس داهیون خیس شد انقدر بغلش گریه کردم به شیشه پنجره سرم تکیه دادم تو اون بیابون یه چیزی دیدم سر جدا شده جولی..پوستش کنده شده بود و چشمای عسلیش فقد مونده بود جیغ زد
همه اومدم آرومم کردن
همش ازم سوال میپرسیدن جیغ زدم
+بس کنید
داهیون جاشو باهام عوض کرد تو بغل داهیون خوابم برد
...
رسیدیم
÷ات میخوای بیایم خونتون؟
+نه ممنون فردا مامان و بابام میان
رفتم جلو درو باز کردم چمدونم هل دادم افتادم زمین گریه میکردم
+من میترسم..
کوک:نترس
زدم تو سرم
+تو اون کارو کردی چرا من زجر میدی؟
اومد جلو چونمو گرفت
کوک:از کسایی که میخوان بهت آسیب بزنن بدم میاد و میکشنمشون!
و همه جا سیاه شد واسم..
...
پارت⁵
حمایت؟
چطور بود؟
۷.۵k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.