پارت دهم
ویو ا/ت
نمیدونستم چکار کنم نفسم بالا نمیومد دوباره دستام درد گرفت
آه ناخونام ...!
درد دوباره شروع شد ناخونام دوباره کوچولو شد و به حالت همیشگی برگشت دوباره سرم گیج رفت ولی وقتی صدای یون چونگ رو شنیدم جون گرفتم وقتی اومد یه کیک بزرگ و کلی کیسه پلاستیک پر از بادکنک و ریسه های طلایی و کلاه تولد دستش بود جین گف چه خبرع؟ تولد کیه ؟
منم گفتم تولد من و داداش دوقلوم خواستم از رو مبل بلند شم و برم پیش یون چونگ که اومد سمتم و جیغ کشید گفت چی شده چرا گریه میکنی چرا از گردنت خون اومده چکارت کردن ا/ت
پایان ویو ا/ت
جین که کنارم نشسته بود خودشو معرفی کرد سلام سوکجینم از گروه بی تی اس باید بشناسیم ؟!
یون چونگ خیلی عجله ای اومد کنارم نشست و
_چت شده نکنه اینا اذیتت کردن +
+دختر تو که فن جین بودی چته
_ الان از همه چیز مهم تری میفهمی پاشو ببینم
+ خواستم پاشم که شروع کردم به گریه نتونستم گریم رو تحمل کنم و زد زیر گریه یون چونگ هم محکم بغلم کرد
(گیفش رو گذاشتم که چجوری ا/ت رو بغل کرده)
یهو یونگی اومد و مارو تو بغل هم دید و گف ایی! بالشته کجاست من بخوابم هر وقت تهیونگ پیداش شد بیدارم کنید
جنکوک هم خیلی تعجبی گف اونجا اتاق داداشه ا/ت هست برو اونجا
+کوک مگه من چند ساعته اینجام و بیهوشم که کل خونمون رو زیر و رو کرد؟
=هیچی به خدا ، یه نیم ساعتی بیهوش بودی ولی من که تو ده دقیقه خونه رو گشتم راستی چرا عکس های دو نفرتون با تهیونگ رو پاره کرده بودی زیر تختت بودن
+دهنم سرویس شده بود پس خیلی مودبانه گفتم مگه تو نیمه ی دیگشون رو دیدی من فقط عکس های خودم رو نگه داشتم
= تهیونگ عکس های کامل رو تو گوشیش داره و عکس های پاره شده خودش هم توی کمد لباساش هست
+من که خوشکم زده بود
=کوک گفت جواب سوالم رو ندادی چرا پارشون کردی؟=کوک گفت جواب سوالم رو ندادی چرا پارشون کردی؟
+منم سه کوچولو خجالت کشیدم ولی بعد گفتم یه مدت با تهیونگ تو رابطه بودم ولی وقتی گف میخواهد بزارم و بره منم عکس هامون رو پاره کردم و عکس خودم رو برداشتم و عکس تهیونگ رو بهش دادم
=مگه تهیونگ رابطه داشته و اون اصلا مگه احساسات دارع؟
+منم خیلی سریع گفتم دیگه از اینجا به بعدش رو از تهیونگ بپرس
=ایشششش
خواستم که بازم با یون چونگ حرف بزنم که چشم سیاهی رفت و دوباره بیهوش شدم وقتی به هوش اومدم هیچ کس نبود دست و پام بسته بود میشنیدم که تهیونگ میگفت....
نمیدونستم چکار کنم نفسم بالا نمیومد دوباره دستام درد گرفت
آه ناخونام ...!
درد دوباره شروع شد ناخونام دوباره کوچولو شد و به حالت همیشگی برگشت دوباره سرم گیج رفت ولی وقتی صدای یون چونگ رو شنیدم جون گرفتم وقتی اومد یه کیک بزرگ و کلی کیسه پلاستیک پر از بادکنک و ریسه های طلایی و کلاه تولد دستش بود جین گف چه خبرع؟ تولد کیه ؟
منم گفتم تولد من و داداش دوقلوم خواستم از رو مبل بلند شم و برم پیش یون چونگ که اومد سمتم و جیغ کشید گفت چی شده چرا گریه میکنی چرا از گردنت خون اومده چکارت کردن ا/ت
پایان ویو ا/ت
جین که کنارم نشسته بود خودشو معرفی کرد سلام سوکجینم از گروه بی تی اس باید بشناسیم ؟!
یون چونگ خیلی عجله ای اومد کنارم نشست و
_چت شده نکنه اینا اذیتت کردن +
+دختر تو که فن جین بودی چته
_ الان از همه چیز مهم تری میفهمی پاشو ببینم
+ خواستم پاشم که شروع کردم به گریه نتونستم گریم رو تحمل کنم و زد زیر گریه یون چونگ هم محکم بغلم کرد
(گیفش رو گذاشتم که چجوری ا/ت رو بغل کرده)
یهو یونگی اومد و مارو تو بغل هم دید و گف ایی! بالشته کجاست من بخوابم هر وقت تهیونگ پیداش شد بیدارم کنید
جنکوک هم خیلی تعجبی گف اونجا اتاق داداشه ا/ت هست برو اونجا
+کوک مگه من چند ساعته اینجام و بیهوشم که کل خونمون رو زیر و رو کرد؟
=هیچی به خدا ، یه نیم ساعتی بیهوش بودی ولی من که تو ده دقیقه خونه رو گشتم راستی چرا عکس های دو نفرتون با تهیونگ رو پاره کرده بودی زیر تختت بودن
+دهنم سرویس شده بود پس خیلی مودبانه گفتم مگه تو نیمه ی دیگشون رو دیدی من فقط عکس های خودم رو نگه داشتم
= تهیونگ عکس های کامل رو تو گوشیش داره و عکس های پاره شده خودش هم توی کمد لباساش هست
+من که خوشکم زده بود
=کوک گفت جواب سوالم رو ندادی چرا پارشون کردی؟=کوک گفت جواب سوالم رو ندادی چرا پارشون کردی؟
+منم سه کوچولو خجالت کشیدم ولی بعد گفتم یه مدت با تهیونگ تو رابطه بودم ولی وقتی گف میخواهد بزارم و بره منم عکس هامون رو پاره کردم و عکس خودم رو برداشتم و عکس تهیونگ رو بهش دادم
=مگه تهیونگ رابطه داشته و اون اصلا مگه احساسات دارع؟
+منم خیلی سریع گفتم دیگه از اینجا به بعدش رو از تهیونگ بپرس
=ایشششش
خواستم که بازم با یون چونگ حرف بزنم که چشم سیاهی رفت و دوباره بیهوش شدم وقتی به هوش اومدم هیچ کس نبود دست و پام بسته بود میشنیدم که تهیونگ میگفت....
۳.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.