midnight p1

طبق معمول صبح با صدای بچه های همخونم بیدار شدم ، با یاد آوری دانشگاهم صاف نشستم ، سریع از رختخوابم بلند شدم یه آبی به صورتم زدم و مسواکم رو شروع کردم
موهای خرماییم رو شونه کردم و چتری هامو ریختم رو صورتم ،
یه پیرهن سفید دکمه دار پوشیدم و سرهمی قهوه ای چارخونمو سرش پوشیدم
یه تینت توت فرنگی هه زدم و کیف دانشگاهم رو پوشیدم
امروز اولین روز دانشگاهم بود
یه دانشجو انتقالی
همخونم یه زن بد اخلاق با چهار تا بچه فسقلی و شیطون

سریع کفش هام که پاشنش زیاد بلند نبود پوشیدم و به سمت در خونه راه افتادم
.
.
.
داشتم پیاده روی میکردم به ساعت یه نگاه کردم و با دیدنش مو به تنم سیخ شد
فقط ۲۰ دقیقه دیگه کلاس شروع میشد
و من اگه پیاده میرفتم حدود یک ساعت طول میکشید
سریع یه تاکسی گرفتم یه مرد خیلی مسن ولی خوش اخلاق بود
.
.
. تو راه بودم که از شانس بدم تصادف کرد یا یه ماشینه خیلی گرون
فاک...

#: وای خدا از دست این جوونا چرا اینجوری رانندگی میکنن

+ اجوشی من خیلی عجله دارم میشه حرک...
راننده ماشین گرونه اومد پایین
به نظر خیلی ریلکس میومد
_ خیلی متاسفم اجوشی میتونم ماشینمو بهتون بدم برای عذر خواهی
#؛ الان داری بهم باج میدی جوون؟
_ نه فق..
کوک ویو
یه نگاه کردم یه عقب ماشین و با دختری روبه رو شدم که از زیبایی چیزی کم نداشت
نارا ویو
+ اجوشی من عجله دارما لطفا حرکت کنین
_ کجا میری اگه میخوای برسونمت
واقعا دیرم شده بود و صد در صد استاد اومده بود پس مخالفت نکردم و همراهش رفتم
آدرس دانشگاه رو بهش دادم و با تعجب نگام کرد
_ عضو این دانشگاهی؟
+ امم راستش دیروز ثبت نام کردم و دانشجو انتقالیم
_ عوو
دیگه هیچ حرفی تا مقصد رد و بدل نشد

(استایلا رو تو هایلایت میزارم)