فیک جونگ کوک P²
#فیک_جونگ_کوک P²
جونگ کوگ داره نگات میکنه و توعم هی نزدیک تر میشی و باهاش صمیمی تر میشی که وقت جم کردن سفره میرسه که میری ضرفارو بشوری که حس میکنی یکی از پشت چسبیده بهت و دستشو انداخته دورت
برمیگردی و صورت بی نقص جونگ کوک جلوت میبینی
بلندت میکنه و میبرتت رو مبل و دستشو میزاره بغلت که تکون نخوری . باهاش قهری و میخوای پاشی که میبینی دستاتو گرفته و داره بوست میکنه بعدم کتت رو تنت میکنه موهامو میبنده و دامتو میده پاینن
میره به مامانش میگه که من خستم و نمیتونم رانندگی کنم میشه امشب اینجا بمونیم؟!
دستتو میگیره و میبرتت بالا تو اتاق درم میبنده
مخوابونتت رو تخت و خودشم میاد روت و دستاتو تو دستاش قفل میکنه میاد نزدیکت و یه کیس طولانی رو برات انجام میده و بعد از یک دقیقه ازت جدا میشه و دم گوشت میگه من میخواستم تو حسودی کنی منو ببخش بیب من هیچ کسی رو به اندازه ی تو دوست ندارم دیگه هم نبینم وقتی من نیستم با پسرا حرف بزنی باشه؟!
همون موقع سرشو میکنه تو گردنت و برات کیس مارک های دردناک میزاره
ا/ت : اهههه جونگ کوککککک اینجا جاشش نیسس
مامانو بابات هستنننننن
جونگ کوک : حرف نباشه بیب اونا مهم نیستن تو مهمی بعدش یکم بغلت میکنه و میگه ارامشی که تو داری هیچ کسی نداره و این ارامشو به هیچ کسی نمیدم بیب من فقط تورو دوست دارم
ا/ت: نشونم بده فقط منو دوست داری جئون
.............
خلاصه اون خونه تا صب از صداهای قشنگ نتونستن بخوابن و بیدار بودن
صب بیدار میشی و خودتو مرتب میکنی و میری پاینن که دختر خاله ی جونگ کوک میفهمه چی شده و به شدت حسودی میکنه و دوباره میخواد جونگ کوک رو بکشه سمت خودش و تحریکش کنه . میره لباسای باز میپوشه و ارایش ملایم میکنه و میشینه جلوی جونگ کوک. ولییی کوک همه ی نگاهش سمت توعه و داره به حرفای تو توجه میکنه
بعد از چند دقیقه جونگ کوک میفهمه که دختر خالش داره مزاحم دیدن یه فرشته میشه ا/ت رو بغل میکنه و میزاره تو بغل خودش و دستشو میبره تو گردن ا/ت و ماساژش میده
دختره که میبینه بهش توجه نمیکنه میره بیرون تا اروم شه
صبونه میخورین و کوک امادت میکنه که دیگه برین خونه لباساتو تنت میکنه و میرین سوار ماشین میشین
و مثل همیشه دستشو میزاره رو پات و میمالتش
میبینه که دیگه نمیتونه تحمل کنه و اون لبای سرخ ا/ت دارن دیونش میکنن
یجا ماشین رو نگه میداره . برمیگرده سمتت و نزدیکت میشه و بوست میکنه
(شایدم رفتیم خونه نماز بخونین)
{پایان}
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نظرت رو حتما تو کامنت ها بهم بگو
جونگ کوگ داره نگات میکنه و توعم هی نزدیک تر میشی و باهاش صمیمی تر میشی که وقت جم کردن سفره میرسه که میری ضرفارو بشوری که حس میکنی یکی از پشت چسبیده بهت و دستشو انداخته دورت
برمیگردی و صورت بی نقص جونگ کوک جلوت میبینی
بلندت میکنه و میبرتت رو مبل و دستشو میزاره بغلت که تکون نخوری . باهاش قهری و میخوای پاشی که میبینی دستاتو گرفته و داره بوست میکنه بعدم کتت رو تنت میکنه موهامو میبنده و دامتو میده پاینن
میره به مامانش میگه که من خستم و نمیتونم رانندگی کنم میشه امشب اینجا بمونیم؟!
دستتو میگیره و میبرتت بالا تو اتاق درم میبنده
مخوابونتت رو تخت و خودشم میاد روت و دستاتو تو دستاش قفل میکنه میاد نزدیکت و یه کیس طولانی رو برات انجام میده و بعد از یک دقیقه ازت جدا میشه و دم گوشت میگه من میخواستم تو حسودی کنی منو ببخش بیب من هیچ کسی رو به اندازه ی تو دوست ندارم دیگه هم نبینم وقتی من نیستم با پسرا حرف بزنی باشه؟!
همون موقع سرشو میکنه تو گردنت و برات کیس مارک های دردناک میزاره
ا/ت : اهههه جونگ کوککککک اینجا جاشش نیسس
مامانو بابات هستنننننن
جونگ کوک : حرف نباشه بیب اونا مهم نیستن تو مهمی بعدش یکم بغلت میکنه و میگه ارامشی که تو داری هیچ کسی نداره و این ارامشو به هیچ کسی نمیدم بیب من فقط تورو دوست دارم
ا/ت: نشونم بده فقط منو دوست داری جئون
.............
خلاصه اون خونه تا صب از صداهای قشنگ نتونستن بخوابن و بیدار بودن
صب بیدار میشی و خودتو مرتب میکنی و میری پاینن که دختر خاله ی جونگ کوک میفهمه چی شده و به شدت حسودی میکنه و دوباره میخواد جونگ کوک رو بکشه سمت خودش و تحریکش کنه . میره لباسای باز میپوشه و ارایش ملایم میکنه و میشینه جلوی جونگ کوک. ولییی کوک همه ی نگاهش سمت توعه و داره به حرفای تو توجه میکنه
بعد از چند دقیقه جونگ کوک میفهمه که دختر خالش داره مزاحم دیدن یه فرشته میشه ا/ت رو بغل میکنه و میزاره تو بغل خودش و دستشو میبره تو گردن ا/ت و ماساژش میده
دختره که میبینه بهش توجه نمیکنه میره بیرون تا اروم شه
صبونه میخورین و کوک امادت میکنه که دیگه برین خونه لباساتو تنت میکنه و میرین سوار ماشین میشین
و مثل همیشه دستشو میزاره رو پات و میمالتش
میبینه که دیگه نمیتونه تحمل کنه و اون لبای سرخ ا/ت دارن دیونش میکنن
یجا ماشین رو نگه میداره . برمیگرده سمتت و نزدیکت میشه و بوست میکنه
(شایدم رفتیم خونه نماز بخونین)
{پایان}
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نظرت رو حتما تو کامنت ها بهم بگو
۳۱.۵k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.