p10
جیمین: میگم تو کایو بوسیدی؟
ات: نه چون دوستش نداشتمد
جیمین: پس چرا باهاش بودی؟
ات: خب...
فلش بک
مثل همیشه از مدرسخ برگشتم خونه اما دیدم خونه کامل به هم ریخته و یه پسر رو مبل نشسته
ات: ت... تو کی هستی
کای: سلام بیبی
ات: گفتم پو کی هستی
کای: دوست پسرت
ات: هان؟ بروبابا ک*صشر نگو
کای: گوش کن بیب... اگه میخواب مامان بابات زنده بمونن بهتره دوست دخترم شی... چون من خیلی وقته دوستت دارم
ات: اما... باشه اما کاری به مامان و با... بام نداشته باش
کای: افرین دختر خوب
پایان فلش بک
جیمین: که اینطور... پس اگه دوستش نداشتی چرا وقتی داشت یکی دیگرو میبوسید گریه کردی
ات: واقعااا نمیدونم... چون... نمیدونم
جیمین: خنده
ات: غذامونو که خوردیم سوار ماشین شدیم یکم تو شهر گشتیمو اهنگ گزاشته بودیم بعد برگشتیم خونه لباسمو عوض کردم رفتیم خوابیدیم
(صبح)
با الارم گوشیم لیدار شدم تو بغل جیمین بودم میخوایتم بلند شم که دستمو گرفت
جیمین: کجا میری
ات: لیدار بودی؟ مبرم حاظر شم
جیمین: یادت رفته امروز تعطیلیم
ات: عه راست میگی
جیمینم بلند شد موهاش به هم ریخته بود با انگشتم درستش کردم رفتم دوش گرفتمو اومدم پایین صبحونه بخورم بعد از صبحونه حوصلم سر رفته بود رفتم تو اتاق جیمین رو تخت خوابیده بود داشت کتاب میخوند رفتم رو تخت از زیر دستش رو شکمش خوابیدمو بغلش کردم اونم با یه دست کتابو نگه داشته بود با یه دست موهامو ناز میکرد
جیمین: چیزی شده بیب
ات: حوصلم سر رفته
جیمین: میخوای چیکار کنیم؟ بریم بیرون
ات: نه حوصله ی بیرونم ندارم
جیمین: حوصله ی هیچیم نداری... اووم، بریم گیم بزنیم
ات: باشهه
رفتیم گیم زدیم دفعه اول اون برد دفعه دوم من
ات: میگم بریم کیک بپزیم... دلم کیک میخواد
جیمین: باسه
رفتیم پایین لوازم کیکو اماده کردم
ات: خب همچی حاظره... شیرو بیار
جیمین: بگیر
ات: حالا *** بعدشم *** رو اصافه میکنییم... خب تو هم بزن
جیمین: اوکی
تا همزنو روشن کرد هرچی ارد بود رو صورت من نشست
ات: جییمیییین
جیمین: اوه شت.... ولی بامزه شدیااا
ات: خفت میکنم
جیمین: فکر نکنم... برو صورتتو بشور بغیشو درست کنیم
ات: بشورم صورتم خمیر میشه
جیمین: بگیر دستمال
ات: مرسی
صورتمو تمیز کردمو کیکو گزاشتیم تو فر حاظر شد داشتیم با قهوه میخوردیم
جیمین: خیلی خوشمزست
ات: اوهوم (دهن پر)
کیکو خوردیم خیته بودمو حوصلم سر رفته بود هوا ابری بود انگار میخواست بارون بیاد
جیمین: ات من با بچه ها میخوایم بریم بیرون
ات.: باسه خوش بگذره
جیمین. رفت منم نشسته بودم که...
ادامه دارد
این فیک باید بگن قراره کوتاه باشه و زیاد قشنگ نیست بنظرتون ادامه بدم؟
فیک بعدی خیلی طولانی و جذابه و از نامیه
چون خیلیا بهم گفتن قراره از نامی باشه
ات: نه چون دوستش نداشتمد
جیمین: پس چرا باهاش بودی؟
ات: خب...
فلش بک
مثل همیشه از مدرسخ برگشتم خونه اما دیدم خونه کامل به هم ریخته و یه پسر رو مبل نشسته
ات: ت... تو کی هستی
کای: سلام بیبی
ات: گفتم پو کی هستی
کای: دوست پسرت
ات: هان؟ بروبابا ک*صشر نگو
کای: گوش کن بیب... اگه میخواب مامان بابات زنده بمونن بهتره دوست دخترم شی... چون من خیلی وقته دوستت دارم
ات: اما... باشه اما کاری به مامان و با... بام نداشته باش
کای: افرین دختر خوب
پایان فلش بک
جیمین: که اینطور... پس اگه دوستش نداشتی چرا وقتی داشت یکی دیگرو میبوسید گریه کردی
ات: واقعااا نمیدونم... چون... نمیدونم
جیمین: خنده
ات: غذامونو که خوردیم سوار ماشین شدیم یکم تو شهر گشتیمو اهنگ گزاشته بودیم بعد برگشتیم خونه لباسمو عوض کردم رفتیم خوابیدیم
(صبح)
با الارم گوشیم لیدار شدم تو بغل جیمین بودم میخوایتم بلند شم که دستمو گرفت
جیمین: کجا میری
ات: لیدار بودی؟ مبرم حاظر شم
جیمین: یادت رفته امروز تعطیلیم
ات: عه راست میگی
جیمینم بلند شد موهاش به هم ریخته بود با انگشتم درستش کردم رفتم دوش گرفتمو اومدم پایین صبحونه بخورم بعد از صبحونه حوصلم سر رفته بود رفتم تو اتاق جیمین رو تخت خوابیده بود داشت کتاب میخوند رفتم رو تخت از زیر دستش رو شکمش خوابیدمو بغلش کردم اونم با یه دست کتابو نگه داشته بود با یه دست موهامو ناز میکرد
جیمین: چیزی شده بیب
ات: حوصلم سر رفته
جیمین: میخوای چیکار کنیم؟ بریم بیرون
ات: نه حوصله ی بیرونم ندارم
جیمین: حوصله ی هیچیم نداری... اووم، بریم گیم بزنیم
ات: باشهه
رفتیم گیم زدیم دفعه اول اون برد دفعه دوم من
ات: میگم بریم کیک بپزیم... دلم کیک میخواد
جیمین: باسه
رفتیم پایین لوازم کیکو اماده کردم
ات: خب همچی حاظره... شیرو بیار
جیمین: بگیر
ات: حالا *** بعدشم *** رو اصافه میکنییم... خب تو هم بزن
جیمین: اوکی
تا همزنو روشن کرد هرچی ارد بود رو صورت من نشست
ات: جییمیییین
جیمین: اوه شت.... ولی بامزه شدیااا
ات: خفت میکنم
جیمین: فکر نکنم... برو صورتتو بشور بغیشو درست کنیم
ات: بشورم صورتم خمیر میشه
جیمین: بگیر دستمال
ات: مرسی
صورتمو تمیز کردمو کیکو گزاشتیم تو فر حاظر شد داشتیم با قهوه میخوردیم
جیمین: خیلی خوشمزست
ات: اوهوم (دهن پر)
کیکو خوردیم خیته بودمو حوصلم سر رفته بود هوا ابری بود انگار میخواست بارون بیاد
جیمین: ات من با بچه ها میخوایم بریم بیرون
ات.: باسه خوش بگذره
جیمین. رفت منم نشسته بودم که...
ادامه دارد
این فیک باید بگن قراره کوتاه باشه و زیاد قشنگ نیست بنظرتون ادامه بدم؟
فیک بعدی خیلی طولانی و جذابه و از نامیه
چون خیلیا بهم گفتن قراره از نامی باشه
۱۳.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.