*راز دل*
*راز دل*
کیهان :
خدایا باورم نمی شد ماه وش همچین کاری کرده باشه از دستش عصبی بودم نمی دونستم چی بگم بهش
بانو: چرا این کارو کردی دختر مگه دیونه شدی۰
منو نگاه کرد بلند شدم واومدم بیرون
- کیهان ...کیهان وایسا
به صمد که رسیدم مشت زدم به دهنش ماه وش جیغ زد برگشتم طرف ماه وش وگفتم : ساکت شو
- مهران ...
مهران اومد وبا دیدن صمد گفت : چی شده آقا
- مهران اینو بگیر تا خفه اش نکردم
زنگ زدم کلانتری وگفتم: ماه وش چی بگم بهت چی بگم اخه
داشت گریه می کرد می خواست حرف بزنه دستمو اوردم بالا وگفتم : چیزی نگو ماه وش
بعدم گفتم بیان صمد رو ببرن سرم داشت می ترکید نشستم لبه ای استخر صمد با التماس گفت : اشتباه کردم آقا
مهران : چی شده آقا کیهان
- این عوضی ماه وش رو تهدید می کردتا رفت بدون خبر از من رضایت داده فانی وکیارش رو آزاد کردن
مهران با ناباوری گفت : صمد تو که قسم خوردی
صمد : تهدیدم کرد اون زنه تهدیدم کرد
مهران : فانی رو میگی
صمد : اره همین گفت چیکارا کرده گفت نامزادمو ازم می گیره چیکار می کردم آقا کیهان بهت التماس می کنم من فقط ....
- مهران ببرش تا خفه اش نکردم
ماه وش : کیهان ....
بلند شدموگفتم : انقدربرات بی ارزش بودم به من نگی چطور تونستی
ماه وش : بخاطر تو
- آخه تموم دلخوشیم این بود اونا اون تو بمونن تا وقتی از اینجا بریم .چیکار کردی تو کارت بچگانه بود
ماه وش : تهدیدم کردن
- به چی به کشتن من ...مگه بچه ای من می مردم فانی می خواست چیکار کنه هدفش من بودم اونوقت میومد به خودم آسیب می زد
اومد جلو
- نیا بهم نزدیک نشو ماه وش عصبیم
ماه وش : کیهان چرا انقدر عصبی میشی
بانو اومد ورو به ماه وش گفت : برو داخل
ماه وش با گریه رفت بانو اومد جلو وگفت : نمی دونست گول خورده اگه نمی فهمیدی این پسره است که خبر میاره می بره خدا می دونست چه اتفاقاتی میفتاد از اونا تعهد گرفته
- کی تعهد گرفته
ماه وش : تعهد گرفته به شرطی آزادبشن که نزدیک این خونه نشن
- من نمی دونم اینا چطور تا اینجا پیش رفتن می دونم زیر سر فانی
بانو : خودتو عصبی نکن قانون هست الکی که نیست
- کدوم قانون
بانو : پاشو پسرم اینجا سرده
دستمو گرفت وبلندم کرد با خشم صمد رو نگاه کردم وگفتم : خیلی نامردی اومدی تو خونم وزنمو تهدید می کنی چقدر تو پستی چجور تونستی مگه خودت بخاطر نامزادت این کارو نکردی از کارت نمی گذرم مهران سپردش بودم به تو حالا این شد یه شغال رو اوردی تو خونم
سوارماشینم شدم ورفتم کنار دریا دم غروب بود دلم داشت می ترکید اگه نمی فهمیدم صمده که جاسوس فانی چی می شد با خیال راحت میومد تو خونه وماه وش رو تهدید می کرد چقدر دیگهباید ضربه می خوردم خسته شده بودم از این همه نامردی
کیهان :
خدایا باورم نمی شد ماه وش همچین کاری کرده باشه از دستش عصبی بودم نمی دونستم چی بگم بهش
بانو: چرا این کارو کردی دختر مگه دیونه شدی۰
منو نگاه کرد بلند شدم واومدم بیرون
- کیهان ...کیهان وایسا
به صمد که رسیدم مشت زدم به دهنش ماه وش جیغ زد برگشتم طرف ماه وش وگفتم : ساکت شو
- مهران ...
مهران اومد وبا دیدن صمد گفت : چی شده آقا
- مهران اینو بگیر تا خفه اش نکردم
زنگ زدم کلانتری وگفتم: ماه وش چی بگم بهت چی بگم اخه
داشت گریه می کرد می خواست حرف بزنه دستمو اوردم بالا وگفتم : چیزی نگو ماه وش
بعدم گفتم بیان صمد رو ببرن سرم داشت می ترکید نشستم لبه ای استخر صمد با التماس گفت : اشتباه کردم آقا
مهران : چی شده آقا کیهان
- این عوضی ماه وش رو تهدید می کردتا رفت بدون خبر از من رضایت داده فانی وکیارش رو آزاد کردن
مهران با ناباوری گفت : صمد تو که قسم خوردی
صمد : تهدیدم کرد اون زنه تهدیدم کرد
مهران : فانی رو میگی
صمد : اره همین گفت چیکارا کرده گفت نامزادمو ازم می گیره چیکار می کردم آقا کیهان بهت التماس می کنم من فقط ....
- مهران ببرش تا خفه اش نکردم
ماه وش : کیهان ....
بلند شدموگفتم : انقدربرات بی ارزش بودم به من نگی چطور تونستی
ماه وش : بخاطر تو
- آخه تموم دلخوشیم این بود اونا اون تو بمونن تا وقتی از اینجا بریم .چیکار کردی تو کارت بچگانه بود
ماه وش : تهدیدم کردن
- به چی به کشتن من ...مگه بچه ای من می مردم فانی می خواست چیکار کنه هدفش من بودم اونوقت میومد به خودم آسیب می زد
اومد جلو
- نیا بهم نزدیک نشو ماه وش عصبیم
ماه وش : کیهان چرا انقدر عصبی میشی
بانو اومد ورو به ماه وش گفت : برو داخل
ماه وش با گریه رفت بانو اومد جلو وگفت : نمی دونست گول خورده اگه نمی فهمیدی این پسره است که خبر میاره می بره خدا می دونست چه اتفاقاتی میفتاد از اونا تعهد گرفته
- کی تعهد گرفته
ماه وش : تعهد گرفته به شرطی آزادبشن که نزدیک این خونه نشن
- من نمی دونم اینا چطور تا اینجا پیش رفتن می دونم زیر سر فانی
بانو : خودتو عصبی نکن قانون هست الکی که نیست
- کدوم قانون
بانو : پاشو پسرم اینجا سرده
دستمو گرفت وبلندم کرد با خشم صمد رو نگاه کردم وگفتم : خیلی نامردی اومدی تو خونم وزنمو تهدید می کنی چقدر تو پستی چجور تونستی مگه خودت بخاطر نامزادت این کارو نکردی از کارت نمی گذرم مهران سپردش بودم به تو حالا این شد یه شغال رو اوردی تو خونم
سوارماشینم شدم ورفتم کنار دریا دم غروب بود دلم داشت می ترکید اگه نمی فهمیدم صمده که جاسوس فانی چی می شد با خیال راحت میومد تو خونه وماه وش رو تهدید می کرد چقدر دیگهباید ضربه می خوردم خسته شده بودم از این همه نامردی
۱۷.۸k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.