سناریو بی تی اس درخواستی شماره ۵
وقتی شب دیر میای خونه
نامجون * تا وارد خونه میشی از رو مبل بلند میشه و میاد سمتت در حالی که لپاشو از داخل گاز گرفته با عصبانیت بهت نگاه میکنه *
نامجون: با هم رفتیم ساعت ست خریدیم برا قشنگی یا برا وقت شناسی؟ مگه قرار نبود قبل از ۹ خونه باشی یه نگاه به ساعتت انداختی ؟ ساعت ۱۲ شبه بیست بار بهت زنگ زدم ..
ا.ت : ببخشید با دوستام رستوران رفتیم دیر شد * مظلوم *
نامجون : * بغلت میکنه * خیل خب عیبی نداره ولی دفعه ی بعد مجبورم تنبیهت کنم بعدشم معلوم نیست یه بلایی سرت میاد خب؟
ا.ت : باشه * کیوت*
*
جین * تا وارد خونه میشی میبینیش توی آشپزخونه وایساده در حالی که یه پیشبند بسته با یا ملاقه توی دستش با لبخند ترسناک نگات میکنه *
جین : سلام خانم کیم ا.ت ، به خونه خوش آومدی
ا.ت : جین...غلط کردم * ترسیده *
جین : دیگه دیره ... ۵ مدل غذا درست کردم ، همه رو باید تا ته بخوری تاکید میکنم تا ته
ا.ت : ولی من سیرم..* آروم *
جین : چیزی گفتی عزیزم؟ * عصبی و ترسناک *
ا.ت : نه من گوه بخورم حرفی بزنم الان میام
*
یونگی * وارد خونه میشی و میبینی یونگی جلو در خونه در حالی که گوشی دستشه خوابش برده ، تا صدای در رو میشنوه بلند میشه و با قیافه ی خواب آلود و عصبی نگات میکنه*
یونگی : معلومه تو کجایی؟ از اون موقع تا حالا به هر کی میشناختم زنگ زدم ببینم میدونه تو کجایی یا نه ، کار به جایی رسیده که به اکست زنگ زدم میدونی چقدر خار و خفیف شدم هان؟
ا.ت : * بغلش میکنی * ببخشید
یونگی : * محکم تر بغلت میکنه * میدونی پیشی ها خیلی زود رنج و ترسو ان..دیگه منو نترسون باشه؟
*
جیهوپ * وارد خونه میشی و میبینی نیست ، که یهو از اتاق بدو بدو بیرون میاد محکم بغلت میکنه *
جیهوپ: خیلی نگرانت شدم حالت خوبه؟
ا.ت : آ..آره خوبم
جیهوپ: چیزی خوردی؟ * از بغلت بیرون میاد *
ا.ت : آره با دوستام رفتیم یه چیزی خوردیم ، تو چی ؟
جیهوپ: مگه از گلوم پایین میرفت بدون تو؟
*
جیمین: * میای خونه و هر چی میگردی و صداش میزنی پیداش نمیکنی که گوشیتو روشن میکنی میبینی ۴۰ بار بهت زنگ زده ، سریع بهش زنگ میزنی و بلافاصله جواب میده *
جیمین: کجایی؟* داد و عصبی *
ا.ت : م..من اومدم خونه تو کجایی؟
* گوشیو قطع میکنه و بعد از یه ربع میرسه خونه ، وارد میشه و با عصبانیت بغلت میکنه *
جیمین: کجا بودی ۴۰ بار بت زنگ زدم
ا.ت : گوشیم خاموش بود عزیزم
جیمین: حالا الان اینا مهم نیست بریم تنبیهت کنم بدو
ا.ت : جاااننن؟ ؟جیمین گوه خوردم
جیمین: دیگه فایده نداره
*
تهیونگ * وقتی در رو باز میکنی میبینی عین جن جلو در ظاهر میشه و با چشمای قرمز نگات میکنه *
تهیونگ: * به ساعت مچیش نگاه میکنه * ساعت..۱۲ شبه و تو..تا الان بیرون بودی
ا.ت : ب..ببخشید
تهیونگ: بنظرت چیکارت کنم؟
ا.ت : تهیونگ تروخدا..
تهیونگ: خودت میدونی من چقدر رو این موضوع حساسم
ا.ت : ته ...
تهیونگ: برو تو اتاق تا بیام ، بجنب
ا.ت : نه ته تروخدا..غلط کردم
تهیونگ: عصبانی ترم نکن
*
کوک * وقتی میرسی سر کوچتون کوک رو میبینی که تو کوچه پرسه میزنه و با نگرانی به اطراف نگاه میکنه ، تا میرسی بهش و میبینتت صورتش از حالت نگران به حالت خشم تبدیل میشه و با چشمای خونی بهت نگاه میکنه *
کوک : میدونی چند ساعته دارم تو خیابونا میچرخم؟ میدونی به چند نفر زنگ زدم تا ببینم ازت خبر دارن یا نه؟ اصن گوشیتو نگاه کردی ببینی چن بار بت زنگ زدم؟ میدونی چقدر نگرانت بودم ؟
ا.ت : ببخشید باور کن با بچه ها رستوران بودیم تا اینجا هم پیاده اومدم دیر شد گوشیمم شارژش تموم شد باور کن دارم راستشو میگم * مظلوم *
کوک : من نگفتم برام توضیح بده .. * میاد سمتت و بغلت میکنه *
کوک: دختر جون به لبم کردی تا اومدی .. داشتم به خاطر اینکه نیومدی گریه میکردم*فیخ فیخ*
ا.ت : معذرت میخوام * کیوت *
کوک : فراموشش کن بیا بریم تو * با مهربونی خرت میکنه میبرتت خونه ولی شب ازت نمیگذره *
لایک و کامنت یادتون نره:))
نامجون * تا وارد خونه میشی از رو مبل بلند میشه و میاد سمتت در حالی که لپاشو از داخل گاز گرفته با عصبانیت بهت نگاه میکنه *
نامجون: با هم رفتیم ساعت ست خریدیم برا قشنگی یا برا وقت شناسی؟ مگه قرار نبود قبل از ۹ خونه باشی یه نگاه به ساعتت انداختی ؟ ساعت ۱۲ شبه بیست بار بهت زنگ زدم ..
ا.ت : ببخشید با دوستام رستوران رفتیم دیر شد * مظلوم *
نامجون : * بغلت میکنه * خیل خب عیبی نداره ولی دفعه ی بعد مجبورم تنبیهت کنم بعدشم معلوم نیست یه بلایی سرت میاد خب؟
ا.ت : باشه * کیوت*
*
جین * تا وارد خونه میشی میبینیش توی آشپزخونه وایساده در حالی که یه پیشبند بسته با یا ملاقه توی دستش با لبخند ترسناک نگات میکنه *
جین : سلام خانم کیم ا.ت ، به خونه خوش آومدی
ا.ت : جین...غلط کردم * ترسیده *
جین : دیگه دیره ... ۵ مدل غذا درست کردم ، همه رو باید تا ته بخوری تاکید میکنم تا ته
ا.ت : ولی من سیرم..* آروم *
جین : چیزی گفتی عزیزم؟ * عصبی و ترسناک *
ا.ت : نه من گوه بخورم حرفی بزنم الان میام
*
یونگی * وارد خونه میشی و میبینی یونگی جلو در خونه در حالی که گوشی دستشه خوابش برده ، تا صدای در رو میشنوه بلند میشه و با قیافه ی خواب آلود و عصبی نگات میکنه*
یونگی : معلومه تو کجایی؟ از اون موقع تا حالا به هر کی میشناختم زنگ زدم ببینم میدونه تو کجایی یا نه ، کار به جایی رسیده که به اکست زنگ زدم میدونی چقدر خار و خفیف شدم هان؟
ا.ت : * بغلش میکنی * ببخشید
یونگی : * محکم تر بغلت میکنه * میدونی پیشی ها خیلی زود رنج و ترسو ان..دیگه منو نترسون باشه؟
*
جیهوپ * وارد خونه میشی و میبینی نیست ، که یهو از اتاق بدو بدو بیرون میاد محکم بغلت میکنه *
جیهوپ: خیلی نگرانت شدم حالت خوبه؟
ا.ت : آ..آره خوبم
جیهوپ: چیزی خوردی؟ * از بغلت بیرون میاد *
ا.ت : آره با دوستام رفتیم یه چیزی خوردیم ، تو چی ؟
جیهوپ: مگه از گلوم پایین میرفت بدون تو؟
*
جیمین: * میای خونه و هر چی میگردی و صداش میزنی پیداش نمیکنی که گوشیتو روشن میکنی میبینی ۴۰ بار بهت زنگ زده ، سریع بهش زنگ میزنی و بلافاصله جواب میده *
جیمین: کجایی؟* داد و عصبی *
ا.ت : م..من اومدم خونه تو کجایی؟
* گوشیو قطع میکنه و بعد از یه ربع میرسه خونه ، وارد میشه و با عصبانیت بغلت میکنه *
جیمین: کجا بودی ۴۰ بار بت زنگ زدم
ا.ت : گوشیم خاموش بود عزیزم
جیمین: حالا الان اینا مهم نیست بریم تنبیهت کنم بدو
ا.ت : جاااننن؟ ؟جیمین گوه خوردم
جیمین: دیگه فایده نداره
*
تهیونگ * وقتی در رو باز میکنی میبینی عین جن جلو در ظاهر میشه و با چشمای قرمز نگات میکنه *
تهیونگ: * به ساعت مچیش نگاه میکنه * ساعت..۱۲ شبه و تو..تا الان بیرون بودی
ا.ت : ب..ببخشید
تهیونگ: بنظرت چیکارت کنم؟
ا.ت : تهیونگ تروخدا..
تهیونگ: خودت میدونی من چقدر رو این موضوع حساسم
ا.ت : ته ...
تهیونگ: برو تو اتاق تا بیام ، بجنب
ا.ت : نه ته تروخدا..غلط کردم
تهیونگ: عصبانی ترم نکن
*
کوک * وقتی میرسی سر کوچتون کوک رو میبینی که تو کوچه پرسه میزنه و با نگرانی به اطراف نگاه میکنه ، تا میرسی بهش و میبینتت صورتش از حالت نگران به حالت خشم تبدیل میشه و با چشمای خونی بهت نگاه میکنه *
کوک : میدونی چند ساعته دارم تو خیابونا میچرخم؟ میدونی به چند نفر زنگ زدم تا ببینم ازت خبر دارن یا نه؟ اصن گوشیتو نگاه کردی ببینی چن بار بت زنگ زدم؟ میدونی چقدر نگرانت بودم ؟
ا.ت : ببخشید باور کن با بچه ها رستوران بودیم تا اینجا هم پیاده اومدم دیر شد گوشیمم شارژش تموم شد باور کن دارم راستشو میگم * مظلوم *
کوک : من نگفتم برام توضیح بده .. * میاد سمتت و بغلت میکنه *
کوک: دختر جون به لبم کردی تا اومدی .. داشتم به خاطر اینکه نیومدی گریه میکردم*فیخ فیخ*
ا.ت : معذرت میخوام * کیوت *
کوک : فراموشش کن بیا بریم تو * با مهربونی خرت میکنه میبرتت خونه ولی شب ازت نمیگذره *
لایک و کامنت یادتون نره:))
۹.۵k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.