کسی که خانوادم شد ادامه p 28
پادشاه به عکس نگاه میکرد به نظرش دختری که داخل عکس بود براش آشنا بود اما نمی دونست کجا دیدتش....
& اعلیحضرت ی چیز دیگه هم هست که راجب اون دختر هست و بیشتر از هرچیز دیگه ای عجیب بود....
$ چی
صدر اعظم کنار پادشاه رفت و در گوشش چیزی گفت....عقب رفت.....پادشاه متفکر به جایی نگاه میکرد...
$ که اینطور....الان اون ات کجاست
& شاهزاده ایشون رو داخل مدرسه ی خون اشام ها ثبت نام کردند
$ ی نفرو بزار که اون دختر رو تعقیب کنه و.....راجب اون چیز....بیشتر راجبش اطلاعات جمع کن حتی شده از زیر زمین اون اطلاعات رو بکشی بیرون اما برام بیشتر اطلاعات بیار
$ چشم سرورم
تعظیمی کرد و رفت....
پادشاه هنوز توی فکر بود.....و به چیزی که صدر اعظم بهش گفته بود فکر میکرد....به نظرش اون دختری که توی عکس روبه رو شه زیادی براش آشناست.....اونو یاد کسی می نداخت.....اما امکان نداشت....حسابی سرش مشغول اون شده بود......
( ات ویو )
خب خب دیگه بسه
بچه ها داستان قراره زیادی جالب بشه.....
& اعلیحضرت ی چیز دیگه هم هست که راجب اون دختر هست و بیشتر از هرچیز دیگه ای عجیب بود....
$ چی
صدر اعظم کنار پادشاه رفت و در گوشش چیزی گفت....عقب رفت.....پادشاه متفکر به جایی نگاه میکرد...
$ که اینطور....الان اون ات کجاست
& شاهزاده ایشون رو داخل مدرسه ی خون اشام ها ثبت نام کردند
$ ی نفرو بزار که اون دختر رو تعقیب کنه و.....راجب اون چیز....بیشتر راجبش اطلاعات جمع کن حتی شده از زیر زمین اون اطلاعات رو بکشی بیرون اما برام بیشتر اطلاعات بیار
$ چشم سرورم
تعظیمی کرد و رفت....
پادشاه هنوز توی فکر بود.....و به چیزی که صدر اعظم بهش گفته بود فکر میکرد....به نظرش اون دختری که توی عکس روبه رو شه زیادی براش آشناست.....اونو یاد کسی می نداخت.....اما امکان نداشت....حسابی سرش مشغول اون شده بود......
( ات ویو )
خب خب دیگه بسه
بچه ها داستان قراره زیادی جالب بشه.....
۱۱۵.۵k
۲۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.