☆ دیدار دوباره ؟ ☆
☆ دیدار دوباره ؟ ☆
{ P ۱۰ }
سوهی میخواست با ذوق بغل تهیونگ بره که با دیدن نینا سر جاش متوقف شد .
باورت نمیشد که واقعا برای تولد دخترتون اون با نامزدش امده بود ، و به شدت عصبانی بودی .
هنونجوری که داشتن به سمت مهمون ها میومدن تو نگاهت به سوهی دادی همه دوستاش داشتن میخندیدن و میگفتن " بابات ؟؟ ، همونی که دوست دختر داره ؟ " ، " واقعا فکر میکنی اون باباته ؟ ، اون خودش خوانواده داره "
و این چیزا بیشتر از قبل عصبانیت میکرد، به سمت تهیونگ رفتی و گفتی
ا/ت : تهیونگ باید باهم حرف بزنیم
همونجوری که دستاش رو توی دستای نینا محکم تر میکرد گفت
ته : همینجا بگو
خنده عصبی سر دادی و به دستاشون نگاه کردی ، موهات رو کنار زدی و گفتی
ا/ت : نکنه واقعا میخوای جلوی نامزد جدیدت با زن سابقت حرف بزنی ؟
تهیونگ متوجه منظورت شده بود و دم گوش،نینا چیز هایی گفت ، بعدش به تو گفت
ته : بیا بریم بیرون صحبت کنیم
باهم به سمت حیاط رفتید و ته به ماشینش تکیه داد و گفت
ته : حرفتو بگو
با صدای بلند گفتی
ا/ت : حواست هست منو و سوهی رو در چه موقعیتی قرار دادی ؟؟؟ ، میدونی قبل از امدنت سوهی چقدر پیش دوستاش از پدرش تعریف کرد ؟؟ ، هنوز جوری،که با ذوق براس دوستاش از تو تعریف میکرد جلوی چشمامه ، ولی الان ؟؟ ، دوستاش دارن اون تو مسخره اش میکنن
ته : ولی نینا هر کسی نیست ، اون وقتی تو منو ترک کردی، وقتی منو نابود کردی اون منو نجات داد " داد "
دیگه تحمل نداشتی ، حالا داشتی عربده میکشیدی
ا/ت : فکر کردی من خوشحال بودم ؟؟؟؟ ، اینکه عشقتو با یه،بچه توی شکمت ترک کنی اسونه ؟؟؟ اونم وقتی پدرت تورو با جون عشقت تهدید کرده بود " بغض "
ته : تو ، تو منو ، برای جون خودم ، ترکم کردی ؟
ا/ت : اره گفتش همه چی تقصیر تو میشه ، گفتش ، گفتش ، تو رو ، تو رو " گریه "
با دیدن گریه ات تهیونگ تورو توی آغوشت کشید و نوازش بار روی سرت میکشید
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
20:« لایک ❤️
{ P ۱۰ }
سوهی میخواست با ذوق بغل تهیونگ بره که با دیدن نینا سر جاش متوقف شد .
باورت نمیشد که واقعا برای تولد دخترتون اون با نامزدش امده بود ، و به شدت عصبانی بودی .
هنونجوری که داشتن به سمت مهمون ها میومدن تو نگاهت به سوهی دادی همه دوستاش داشتن میخندیدن و میگفتن " بابات ؟؟ ، همونی که دوست دختر داره ؟ " ، " واقعا فکر میکنی اون باباته ؟ ، اون خودش خوانواده داره "
و این چیزا بیشتر از قبل عصبانیت میکرد، به سمت تهیونگ رفتی و گفتی
ا/ت : تهیونگ باید باهم حرف بزنیم
همونجوری که دستاش رو توی دستای نینا محکم تر میکرد گفت
ته : همینجا بگو
خنده عصبی سر دادی و به دستاشون نگاه کردی ، موهات رو کنار زدی و گفتی
ا/ت : نکنه واقعا میخوای جلوی نامزد جدیدت با زن سابقت حرف بزنی ؟
تهیونگ متوجه منظورت شده بود و دم گوش،نینا چیز هایی گفت ، بعدش به تو گفت
ته : بیا بریم بیرون صحبت کنیم
باهم به سمت حیاط رفتید و ته به ماشینش تکیه داد و گفت
ته : حرفتو بگو
با صدای بلند گفتی
ا/ت : حواست هست منو و سوهی رو در چه موقعیتی قرار دادی ؟؟؟ ، میدونی قبل از امدنت سوهی چقدر پیش دوستاش از پدرش تعریف کرد ؟؟ ، هنوز جوری،که با ذوق براس دوستاش از تو تعریف میکرد جلوی چشمامه ، ولی الان ؟؟ ، دوستاش دارن اون تو مسخره اش میکنن
ته : ولی نینا هر کسی نیست ، اون وقتی تو منو ترک کردی، وقتی منو نابود کردی اون منو نجات داد " داد "
دیگه تحمل نداشتی ، حالا داشتی عربده میکشیدی
ا/ت : فکر کردی من خوشحال بودم ؟؟؟؟ ، اینکه عشقتو با یه،بچه توی شکمت ترک کنی اسونه ؟؟؟ اونم وقتی پدرت تورو با جون عشقت تهدید کرده بود " بغض "
ته : تو ، تو منو ، برای جون خودم ، ترکم کردی ؟
ا/ت : اره گفتش همه چی تقصیر تو میشه ، گفتش ، گفتش ، تو رو ، تو رو " گریه "
با دیدن گریه ات تهیونگ تورو توی آغوشت کشید و نوازش بار روی سرت میکشید
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
20:« لایک ❤️
۱.۶k
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.