دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
دیدار با اوباما، دیدار با ترامپ
قسمت سوم
آن زمان، در فیسبوک، بهمراه گروهی از تحلیلگران و علاقمندان، سفر روحانی را با دقت پیگیری میکردیم. از نظر من ملاقات اوباما و روحانی لازم و مفید و عدم حضورش در میهمانی بان کیمون نادرست بود. سه دلیل را برای ضرورت این ملاقات عنوان میکردم:
اول، شروع دوران فرادستی ایران در منطقه به دلیل شکست طرح حمله نظامی مشترک آمریکا- بریتانیا- فرانسه به سوریه در اوائل سپتامبر ۲۰۱۳. اولاند، رئیس جمهور وقت فرانسه (که به همان کانونی تعلق دارد که سارکوزی و مکرون و ویلبر راس به آن تعلق دارند)، به شدت برای حمله تعجیل داشت ولی اوباما حمله نظامی را به رأی کنگره منوط کرد در حالی که میتوانست، مانند ماجرای لیبی، از اختیارات گسترده رئیس جمهور استفاده کند. اوباما توپ را به زمین کنگره انداخت و سناتورها و نمایندگان، از ترس از دست دادن رأیدهندگانشان، یکایک بتدریج کنار کشیدند و از مداخله نظامی در سوریه اعلام برائت کردند؛ حتی سناتوری چون تد کروز که از مهمترین گزینههای سران حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ بود.
این ماجرا نقطه عطف در تحولات منطقه بود و سرآغاز افول گروههای تروریستی در سوریه و حامیانشان و شروع پیروزی دولت سوریه و ایران بعنوان مهمترین حامی آن.
دوم، اختلافات اوباما و نتانیاهو از ژانویه ۲۰۱۱ (دی ۱۳۸۹) با آشکار شدن مفاد سند طبقهبندیشده کارپایه سیاست دولت آمریکا درباره مسئله هستهای ایران (سند ارزیابی امنیت ملی ۲۰۱۰) که به صراحت اعلام میکرد ایران از سال ۲۰۰۳ در پی ساخت سلاح هستهای نیست.
سند ۲۰۱۰ «ارزیابی امنیت ملی» (ان. آی. ای.)، که حاصل کار و نظر مشترک و رسمی جامعه اطلاعاتی آمریکا (مرکب از ۱۷ سرویس اطلاعاتی) است، نارضایتی شدید نتانیاهو و نئوکانها را برانگیخت ولی سرانجام، در پی سفر رئیس موساد به واشنگتن، در مارس ۲۰۱۲ رسماً اعلام شد که موساد، و سایر سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، تمکین کرده و مواضع مطرح در سند فوق را در مورد سیاست هستهای ایران پذیرفتهاند. بر این پایه بود که اوباما در سخنرانی خود در همان اجلاس ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳/ ۲ مهر ۱۳۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل به صراحت اعلام کرد: «ایرانیان حق دارند از انرژی صلحآمیز هستهای برخوردار باشند.»
این اختلافات در پی ترور دانشمندان هستهای ایران نیز آشکار شد بویژه در فردای پس از ترور شهید احمدی روشن که اوباما به نتانیاهو تلفن کرد و به شدت به این اقدام موساد اعتراض کرد. در این زمان، پیش و پس از تلفن اوباما، سیا از کانالهای رسانهای خود غیرمستقیم اعلام میکرد که ترورهای ایران کار موساد است و به آمریکا ربطی ندارد.
اختلافات اوباما با نتانیاهو، و لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکا، بویژه در ماجرای انتصاب چاک هیگل به وزارت دفاع آمریکا به اوج رسید. سناتور هیگل جمهوریخواه، که از چهرههای شاخص کنگره علیه سیاستهای نظامیگرایانه جرج واکر بوش بود، چهره مطلوب باند جنگطلب نتانیاهو و نئوکانها و «مجتمع نظامی- تسلیحاتی» آمریکا نبود و به این دلیل اندکی بعد مجبور به استعفا شد.
سومین عامل، که ۲ مهر ۱۳۹۲/ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳ را به فرصتی استثنایی برای ملاقات رؤسای جمهوری ایران و آمریکا بدل میکرد، بحران سیاسی درونی آمریکا بود که پس از پایان سفر هیئت ایران، در ماجرای تیپارتی و تعطیل شدن دولت فدرال به بارزترین شکل تجلی یافت.
ادامه در قسمت چهارم
@abdollahshahbazi
قسمت سوم
آن زمان، در فیسبوک، بهمراه گروهی از تحلیلگران و علاقمندان، سفر روحانی را با دقت پیگیری میکردیم. از نظر من ملاقات اوباما و روحانی لازم و مفید و عدم حضورش در میهمانی بان کیمون نادرست بود. سه دلیل را برای ضرورت این ملاقات عنوان میکردم:
اول، شروع دوران فرادستی ایران در منطقه به دلیل شکست طرح حمله نظامی مشترک آمریکا- بریتانیا- فرانسه به سوریه در اوائل سپتامبر ۲۰۱۳. اولاند، رئیس جمهور وقت فرانسه (که به همان کانونی تعلق دارد که سارکوزی و مکرون و ویلبر راس به آن تعلق دارند)، به شدت برای حمله تعجیل داشت ولی اوباما حمله نظامی را به رأی کنگره منوط کرد در حالی که میتوانست، مانند ماجرای لیبی، از اختیارات گسترده رئیس جمهور استفاده کند. اوباما توپ را به زمین کنگره انداخت و سناتورها و نمایندگان، از ترس از دست دادن رأیدهندگانشان، یکایک بتدریج کنار کشیدند و از مداخله نظامی در سوریه اعلام برائت کردند؛ حتی سناتوری چون تد کروز که از مهمترین گزینههای سران حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ بود.
این ماجرا نقطه عطف در تحولات منطقه بود و سرآغاز افول گروههای تروریستی در سوریه و حامیانشان و شروع پیروزی دولت سوریه و ایران بعنوان مهمترین حامی آن.
دوم، اختلافات اوباما و نتانیاهو از ژانویه ۲۰۱۱ (دی ۱۳۸۹) با آشکار شدن مفاد سند طبقهبندیشده کارپایه سیاست دولت آمریکا درباره مسئله هستهای ایران (سند ارزیابی امنیت ملی ۲۰۱۰) که به صراحت اعلام میکرد ایران از سال ۲۰۰۳ در پی ساخت سلاح هستهای نیست.
سند ۲۰۱۰ «ارزیابی امنیت ملی» (ان. آی. ای.)، که حاصل کار و نظر مشترک و رسمی جامعه اطلاعاتی آمریکا (مرکب از ۱۷ سرویس اطلاعاتی) است، نارضایتی شدید نتانیاهو و نئوکانها را برانگیخت ولی سرانجام، در پی سفر رئیس موساد به واشنگتن، در مارس ۲۰۱۲ رسماً اعلام شد که موساد، و سایر سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، تمکین کرده و مواضع مطرح در سند فوق را در مورد سیاست هستهای ایران پذیرفتهاند. بر این پایه بود که اوباما در سخنرانی خود در همان اجلاس ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳/ ۲ مهر ۱۳۹۲ مجمع عمومی سازمان ملل به صراحت اعلام کرد: «ایرانیان حق دارند از انرژی صلحآمیز هستهای برخوردار باشند.»
این اختلافات در پی ترور دانشمندان هستهای ایران نیز آشکار شد بویژه در فردای پس از ترور شهید احمدی روشن که اوباما به نتانیاهو تلفن کرد و به شدت به این اقدام موساد اعتراض کرد. در این زمان، پیش و پس از تلفن اوباما، سیا از کانالهای رسانهای خود غیرمستقیم اعلام میکرد که ترورهای ایران کار موساد است و به آمریکا ربطی ندارد.
اختلافات اوباما با نتانیاهو، و لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکا، بویژه در ماجرای انتصاب چاک هیگل به وزارت دفاع آمریکا به اوج رسید. سناتور هیگل جمهوریخواه، که از چهرههای شاخص کنگره علیه سیاستهای نظامیگرایانه جرج واکر بوش بود، چهره مطلوب باند جنگطلب نتانیاهو و نئوکانها و «مجتمع نظامی- تسلیحاتی» آمریکا نبود و به این دلیل اندکی بعد مجبور به استعفا شد.
سومین عامل، که ۲ مهر ۱۳۹۲/ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۳ را به فرصتی استثنایی برای ملاقات رؤسای جمهوری ایران و آمریکا بدل میکرد، بحران سیاسی درونی آمریکا بود که پس از پایان سفر هیئت ایران، در ماجرای تیپارتی و تعطیل شدن دولت فدرال به بارزترین شکل تجلی یافت.
ادامه در قسمت چهارم
@abdollahshahbazi
۵.۸k
۱۱ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.