نقاش سلطنتی •-•🧋🫐( چند پارتی )p⁵
.
.
زیبایی هیچ معیاری نداره..... اون به قلب ادمی برمیگرده! قرار شد هر کسی رو انتخاب کرد تصویرش رو بکشه برای همین به اتاقش رفت تا وسایلش رو اماده کنه
نلی « سرو صدا و ادما! قبلا عاشق ادما بودم و دوست داشتم منو توی جمع هاشون راه بدن اما الان نه.... به مرور زمان ازشون متنفر شدم چون به خودشون این اجازه رو میدن تا درباره هر چیزی نظر بدن.... اوه نلی عزیزم چقدر چاق شدی! یا چرا هنوز شوهر نکردی... چرا صدات اینجوریه و چرا مثل بانوان اشراف زاده رفتار نمیکنی! همه ی اینا بخشی از صحبت های آزار دهنده این ادما بود.... کسایی که بدون دونستن باطن ادما اونا رو قضاوت میکنن
_بی حوصله جرعه ای از جام سرخ مقابلش نوشید و با اعلام ورود سران قلمرو همگی از جاشون بلند شدن
دوک « خیلی خوشحالم که امشب میزبان همگی شما عزیزان هستم و مفتخرم جناب کیم رو به همه معرفی کنم! نقاش معروف دنیا کیم تهیونگ
_به محض معرفی تهیونگ سالن پر از همهمه شد.... دخترایی که با دیدنش ذوق مرگ شده بودن و مردایی که از شهرتش سخن میگفتن.... از نظر نلی اون با این لباس فاخر جذاب تر هم شده بود! با فکر اینکه قراره چند دقیقه دیگه دختری رو انتخاب کنه که ساعت ها وقتش رو با اون بگذرونه دلش در هم پیچید و تصمیم گرفت سالن رو ترک کنه.... تراس جای خوبی برای پنهان شدن بود! نمایی از باغ و گل هایی که بوی مست کننده اشون فضا رو پر کرده بود... احتمالا تا الان زوج ها و دختر، پسرای سرمست مشغول رقصیدن بودن!
تهیونگ « انتظار دیدن اون همه ادم رو نداشتم.... سالن شلوغ و پر هیاهو بود! بعد از سخنرانی دوک موزیک ملایمی پخش شد و همه برای رقص روی پیست رفتن اما هر چی چشم چشم میکردم خبری از بانوی سفید پوش من نبود! بعد از کمی پرس و جو فهمیدم دخترک شیطون و افتاب روی
دل خوشی از ادمای این جمع نداره و تنهایی رو انتخاب کرده
_از این زاویه دخترک زیبا تر به نظر میرسید! نسیم خنک بهاری موهاشو نوازش میکرد و آزادانه به گردش در اورده بود..... بوی گل فضای اطرافشون رو پر کرده بود نلی هنوز متوجه حضور تهیونگ نشده بود
تهیونگ « امشب خیره کننده شدید دوشنیزه نلی
نلی « اوه تهیونگ! تو اینجا چیکار میکنی؟
احتمالا کلی دختر اونجا هست که برای هم صحبتی با تو له له میزنن
تهیونگ « ولی من ترجیح دادم با دوشنیزه خرابکاری به اسم نلی دیدار داشته باشم
نلی « خرابکار؟ ببینم تو هنوز فراموشش نکردی؟ یه رنگ بود دیگه!
تهیونگ « *خنده... بگذریم! خوده شما چی؟ خیلی از دوک های جمع مشتاق دیدار شما هستن
نلی « همشون بدرد نخورن! یا طمع ثروت دارن یا ظاهر پسندن.... خب این اصلا بدرد نمیخوره!
تهیونگ « که اینطور.....
نلی « ولی تو امشب باید زیباترین دختر این قلمرو رو انتخاب کنی! پس لازمه بین اونا باشی
.
زیبایی هیچ معیاری نداره..... اون به قلب ادمی برمیگرده! قرار شد هر کسی رو انتخاب کرد تصویرش رو بکشه برای همین به اتاقش رفت تا وسایلش رو اماده کنه
نلی « سرو صدا و ادما! قبلا عاشق ادما بودم و دوست داشتم منو توی جمع هاشون راه بدن اما الان نه.... به مرور زمان ازشون متنفر شدم چون به خودشون این اجازه رو میدن تا درباره هر چیزی نظر بدن.... اوه نلی عزیزم چقدر چاق شدی! یا چرا هنوز شوهر نکردی... چرا صدات اینجوریه و چرا مثل بانوان اشراف زاده رفتار نمیکنی! همه ی اینا بخشی از صحبت های آزار دهنده این ادما بود.... کسایی که بدون دونستن باطن ادما اونا رو قضاوت میکنن
_بی حوصله جرعه ای از جام سرخ مقابلش نوشید و با اعلام ورود سران قلمرو همگی از جاشون بلند شدن
دوک « خیلی خوشحالم که امشب میزبان همگی شما عزیزان هستم و مفتخرم جناب کیم رو به همه معرفی کنم! نقاش معروف دنیا کیم تهیونگ
_به محض معرفی تهیونگ سالن پر از همهمه شد.... دخترایی که با دیدنش ذوق مرگ شده بودن و مردایی که از شهرتش سخن میگفتن.... از نظر نلی اون با این لباس فاخر جذاب تر هم شده بود! با فکر اینکه قراره چند دقیقه دیگه دختری رو انتخاب کنه که ساعت ها وقتش رو با اون بگذرونه دلش در هم پیچید و تصمیم گرفت سالن رو ترک کنه.... تراس جای خوبی برای پنهان شدن بود! نمایی از باغ و گل هایی که بوی مست کننده اشون فضا رو پر کرده بود... احتمالا تا الان زوج ها و دختر، پسرای سرمست مشغول رقصیدن بودن!
تهیونگ « انتظار دیدن اون همه ادم رو نداشتم.... سالن شلوغ و پر هیاهو بود! بعد از سخنرانی دوک موزیک ملایمی پخش شد و همه برای رقص روی پیست رفتن اما هر چی چشم چشم میکردم خبری از بانوی سفید پوش من نبود! بعد از کمی پرس و جو فهمیدم دخترک شیطون و افتاب روی
دل خوشی از ادمای این جمع نداره و تنهایی رو انتخاب کرده
_از این زاویه دخترک زیبا تر به نظر میرسید! نسیم خنک بهاری موهاشو نوازش میکرد و آزادانه به گردش در اورده بود..... بوی گل فضای اطرافشون رو پر کرده بود نلی هنوز متوجه حضور تهیونگ نشده بود
تهیونگ « امشب خیره کننده شدید دوشنیزه نلی
نلی « اوه تهیونگ! تو اینجا چیکار میکنی؟
احتمالا کلی دختر اونجا هست که برای هم صحبتی با تو له له میزنن
تهیونگ « ولی من ترجیح دادم با دوشنیزه خرابکاری به اسم نلی دیدار داشته باشم
نلی « خرابکار؟ ببینم تو هنوز فراموشش نکردی؟ یه رنگ بود دیگه!
تهیونگ « *خنده... بگذریم! خوده شما چی؟ خیلی از دوک های جمع مشتاق دیدار شما هستن
نلی « همشون بدرد نخورن! یا طمع ثروت دارن یا ظاهر پسندن.... خب این اصلا بدرد نمیخوره!
تهیونگ « که اینطور.....
نلی « ولی تو امشب باید زیباترین دختر این قلمرو رو انتخاب کنی! پس لازمه بین اونا باشی
۲۸.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.