پارت ۲۴
هی چه میشه کرد تقریبا ساعت ۶ بود زنگ در خورد شد رفتم بازش کردم
+سلام(با ذوق)
_سلام چاگی
+بیا غذای مورد علاقت درست کردم
_مرسی عشقم
(پرش بعد شام):
رفتن نشستن دارن فیلم میبینن
+کوکی فردا ماموریتت رو باید بری
_آره باید برم چطور؟
+همینجوری(سرشو میزاره روی پای جونگکوک و فیلم میبینه
بعد از چند مین خوابم برد.
(پرش زمانی صبح ساعت ۷):
صبح با دل درد خیلی زیادی بیدار شدم ای خدا کیو دیدی روز تولدش پرسید بشه اه دلم درد میکنه(بغض)
رفتم کارامو کردم و یه مسکن خوردم خونه رو مرتب کردم بهم پیام داده بود ساعت۶:
[سلام ا/ت ببخشید بهت نگفتم نمیخواستم بیدارت کنم فردا شب زود میام پیشت حواست به خودت باشه بوس بایی].
هی یهنی واقعا یادش نیست تولدم بود بابا یه تبریک ساده هم کافی بود تا خوشحال بشم. هی دوستام از ایران باهام فیس کال گرفتن جوابشونو دادم
+سلام(با ذوق)
_سلام چاگی
+بیا غذای مورد علاقت درست کردم
_مرسی عشقم
(پرش بعد شام):
رفتن نشستن دارن فیلم میبینن
+کوکی فردا ماموریتت رو باید بری
_آره باید برم چطور؟
+همینجوری(سرشو میزاره روی پای جونگکوک و فیلم میبینه
بعد از چند مین خوابم برد.
(پرش زمانی صبح ساعت ۷):
صبح با دل درد خیلی زیادی بیدار شدم ای خدا کیو دیدی روز تولدش پرسید بشه اه دلم درد میکنه(بغض)
رفتم کارامو کردم و یه مسکن خوردم خونه رو مرتب کردم بهم پیام داده بود ساعت۶:
[سلام ا/ت ببخشید بهت نگفتم نمیخواستم بیدارت کنم فردا شب زود میام پیشت حواست به خودت باشه بوس بایی].
هی یهنی واقعا یادش نیست تولدم بود بابا یه تبریک ساده هم کافی بود تا خوشحال بشم. هی دوستام از ایران باهام فیس کال گرفتن جوابشونو دادم
۴.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.