مدرسه ی ما
از زبان دازای: چند روز گذشته بود توی راهروی مدرسه بودم که یهو دیدم چویا با ترس اومده پیشم و گفت دازای اون اینجاست
بغلش کردم و گفتم چویا آروم باش کی اینجاست عزیزم
+ آنیکا... آنیکا اون اینجاست اومده منو ببینه توروخدا نزار منو پیدا کنه
_نگران نباش نمیزارم دستش بهت برسه
& وای چه پسر جذابی
صدای یه دختر بود ترس چویا بیشتر بود بهم گفت خودشه اون آنیکا ست
اومد نزدیکتر رو به چویا گفت سلام چویا خیلی وقت بود ندیده بودمت میای با دوستت یه قدمی بزنیم و حرف بزنیم
چویا پشتم قایم شد
_ چویا با تو حرفی نداره منم ندارم حالا هم برو
& اما من دوسش دارم من دوستشم
_ تو بهش خیانت کردی زخمیش کردی چجوری میخوای که دوباره باهات حرف بزنه
& چویا مگه تو دیگه منو دوست نداری بگو دوستم داری
+ نه نه دیگه نه
از پشتم اومد بیرون
+ دیگه سمتم نیا ازت بدم میاد
& باشه خودت خواستی
یه چاقو در آورد میخواست بره سمت چویا که سریع جلوش رو گرفتم
+ ازت بعید نبود ، حالا واقعا برای چی اومدی
& برای انتقام
+آنیکا یکم فکر کن تو به من خیانت کردی منم تلافی کردم پس بی حساب شدیم
؟ پس از اول نقشت فقط انتقام بود آنیکا چه مسخره
منو چویا با تعجب گفتیم موری سان
بغلش کردم و گفتم چویا آروم باش کی اینجاست عزیزم
+ آنیکا... آنیکا اون اینجاست اومده منو ببینه توروخدا نزار منو پیدا کنه
_نگران نباش نمیزارم دستش بهت برسه
& وای چه پسر جذابی
صدای یه دختر بود ترس چویا بیشتر بود بهم گفت خودشه اون آنیکا ست
اومد نزدیکتر رو به چویا گفت سلام چویا خیلی وقت بود ندیده بودمت میای با دوستت یه قدمی بزنیم و حرف بزنیم
چویا پشتم قایم شد
_ چویا با تو حرفی نداره منم ندارم حالا هم برو
& اما من دوسش دارم من دوستشم
_ تو بهش خیانت کردی زخمیش کردی چجوری میخوای که دوباره باهات حرف بزنه
& چویا مگه تو دیگه منو دوست نداری بگو دوستم داری
+ نه نه دیگه نه
از پشتم اومد بیرون
+ دیگه سمتم نیا ازت بدم میاد
& باشه خودت خواستی
یه چاقو در آورد میخواست بره سمت چویا که سریع جلوش رو گرفتم
+ ازت بعید نبود ، حالا واقعا برای چی اومدی
& برای انتقام
+آنیکا یکم فکر کن تو به من خیانت کردی منم تلافی کردم پس بی حساب شدیم
؟ پس از اول نقشت فقط انتقام بود آنیکا چه مسخره
منو چویا با تعجب گفتیم موری سان
۴.۷k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.