عشق مافیایی
عشق مافیایی
P18
ا.ت:بهت نگفتم سیگار نکش
جونگکوک:تهیونگ میکشید منم وسوسه میشدم
ا.ت:جلوی خودتو بگیر در رابطه با همه چیز
جونگکوک:باشه ول
ا.ت:حتی در رابطه سک.س
جونگکوک:سخته
ا.ت:ولکن بچرو میزارم توی اتاق منو هه را تمیز کاری میکنیم توهم برو وسایل برای بچه رو از خونه بیار و وقتی برگشتی درارو قفل کن
جونگکوک:چرا خودم برم آدمامو میفرستم
ا.ت:پس باید بیای کمکم...جونگکوک یکی دوتا از خدمتکاراشو فرستاد وسایل بچرو بیارن منو هه را شروع کردیم به تمیز کاری
هه را:تو هنوز پر.یود نشدی
ا.ت:نه خدارو شکر
هه را:خوب بشو دیگه من دارم پاره میشم
ا.ت:چرا بهم نگفتی پریود شدی
هه را:نمیشد
ا.ت:من تا چهار ماه دیگه پر.یود نمیشم یاه یاه
جونگکوک:اهم دارم میشنومااا
ا.ت:بیشعورررررر چرا به حرف دوتا خانوم گوش میدی برو پی کارت...بعد دوساعت تمیز کاری خونه تموم شد عین دسته گل شده بود...خوب خونه تمیز شد
جونگکوک:آفرین
هه را:آخخخخخ کمرم
ا.ت:راستی اعضا کجان
جونگکوک:رفتن مسافرت شب برمیگردن
ا.ت:آها...با تماس تصویری زنگ زدم به تهیونگ...سلامم
تهیونگ:ا.ت خودتیی
ا.ت:آرهه
تهیونگ:کجایی
ا.ت:عمارت
تهیونگ:برگشتی
ا.ت:آره کجایین
تهیونگ:شانگهای
ا.ت:واستا...رفتم سمت اتاق و دوربینو سمت کانیا گرفتم...ببینش
تهیونگ:ووووییییی بچتهه
ا.ت:آره
تهیونگ:واستا کی حامله شدی
ا.ت:همون روز که دکتر رفتیم من حامله بودم
P18
ا.ت:بهت نگفتم سیگار نکش
جونگکوک:تهیونگ میکشید منم وسوسه میشدم
ا.ت:جلوی خودتو بگیر در رابطه با همه چیز
جونگکوک:باشه ول
ا.ت:حتی در رابطه سک.س
جونگکوک:سخته
ا.ت:ولکن بچرو میزارم توی اتاق منو هه را تمیز کاری میکنیم توهم برو وسایل برای بچه رو از خونه بیار و وقتی برگشتی درارو قفل کن
جونگکوک:چرا خودم برم آدمامو میفرستم
ا.ت:پس باید بیای کمکم...جونگکوک یکی دوتا از خدمتکاراشو فرستاد وسایل بچرو بیارن منو هه را شروع کردیم به تمیز کاری
هه را:تو هنوز پر.یود نشدی
ا.ت:نه خدارو شکر
هه را:خوب بشو دیگه من دارم پاره میشم
ا.ت:چرا بهم نگفتی پریود شدی
هه را:نمیشد
ا.ت:من تا چهار ماه دیگه پر.یود نمیشم یاه یاه
جونگکوک:اهم دارم میشنومااا
ا.ت:بیشعورررررر چرا به حرف دوتا خانوم گوش میدی برو پی کارت...بعد دوساعت تمیز کاری خونه تموم شد عین دسته گل شده بود...خوب خونه تمیز شد
جونگکوک:آفرین
هه را:آخخخخخ کمرم
ا.ت:راستی اعضا کجان
جونگکوک:رفتن مسافرت شب برمیگردن
ا.ت:آها...با تماس تصویری زنگ زدم به تهیونگ...سلامم
تهیونگ:ا.ت خودتیی
ا.ت:آرهه
تهیونگ:کجایی
ا.ت:عمارت
تهیونگ:برگشتی
ا.ت:آره کجایین
تهیونگ:شانگهای
ا.ت:واستا...رفتم سمت اتاق و دوربینو سمت کانیا گرفتم...ببینش
تهیونگ:ووووییییی بچتهه
ا.ت:آره
تهیونگ:واستا کی حامله شدی
ا.ت:همون روز که دکتر رفتیم من حامله بودم
۲.۵k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.