تک پارتی جیمین
ا.ت عشقم بیا بچه رو بگیر دیگه خسته شدم
جیمین عزیزم نگه دار بچه رو خوب منم آدمم خیر سرم خسته میشم
آخه ا.ت من باید الان برم سرکار آخه چکار کنم خوبب
وایی جیمین تو منو کشتی
خوب بچه خودته به من چه
بچه بابا بابا
جونم بابا میشه بریم پارک
ولی پسرم بابایی باید بره سرکار عزیزم
دختر بزرگ شون:هوف همش به اون بچه توجه میکنن انگار نه انگار تو خونه وجود دارم باشه منم از این به بعد دیگه بابایی به اسم جیمین مامانی به اسم ا.ت نمیشناسم و تمام
یک ساعت بعد:جیمین در اتاق رو میزنه
دخترم میتونم بیام تو
دخترش کار دارم(خیلی سرد)
جیمین وارد شد
دختر :مگه نگفتم که کار دارم با عصبانیت
جیمین ولی دخترم اون هنوز بچس
دختر با بغض گفت چون بچس نباید به من توجه کنیددد هاااا اصلا نمیدونید زندم یا مرده حتی یکم به من توجه نمیکنید اصلا ولش کن دیگه شما برام مهم نیستید الان لطفا برو بیرون کار دارم
جیمین:باشه عزیزم
جیمین:ا.ت نمیخوای به اون دختر یکم توجه کنی آخه تو چه مادری هستی بخاطر کار تو اون هم از داداشش متنفر هم از من و تو بیا بریم باهاش حرف بزنیم شاید آروم شد
ا.ت باشه بریم
جیمین و ا.ت درو زدن و رفتن تو اتاق
دخترش مگه نشنیدید که گفتم کار دارم امتحان دارم میخوام درس بخونم ا.ت دخترم عزیزم ببین تو دیگه بزرگ شدی
بعد از کلی حرف زدن باهاش جیمین و ا.ت رازیش کردن و اونم با داداشش و با پدرو مادرش دور هم جمع شدن و جیمین گفت :ا.ت پاشو لباس بپوش بچه ها شما هم حاضر شید امشب میریم شهربازی
اولین تک پارتی چطور بود😉
جیمین عزیزم نگه دار بچه رو خوب منم آدمم خیر سرم خسته میشم
آخه ا.ت من باید الان برم سرکار آخه چکار کنم خوبب
وایی جیمین تو منو کشتی
خوب بچه خودته به من چه
بچه بابا بابا
جونم بابا میشه بریم پارک
ولی پسرم بابایی باید بره سرکار عزیزم
دختر بزرگ شون:هوف همش به اون بچه توجه میکنن انگار نه انگار تو خونه وجود دارم باشه منم از این به بعد دیگه بابایی به اسم جیمین مامانی به اسم ا.ت نمیشناسم و تمام
یک ساعت بعد:جیمین در اتاق رو میزنه
دخترم میتونم بیام تو
دخترش کار دارم(خیلی سرد)
جیمین وارد شد
دختر :مگه نگفتم که کار دارم با عصبانیت
جیمین ولی دخترم اون هنوز بچس
دختر با بغض گفت چون بچس نباید به من توجه کنیددد هاااا اصلا نمیدونید زندم یا مرده حتی یکم به من توجه نمیکنید اصلا ولش کن دیگه شما برام مهم نیستید الان لطفا برو بیرون کار دارم
جیمین:باشه عزیزم
جیمین:ا.ت نمیخوای به اون دختر یکم توجه کنی آخه تو چه مادری هستی بخاطر کار تو اون هم از داداشش متنفر هم از من و تو بیا بریم باهاش حرف بزنیم شاید آروم شد
ا.ت باشه بریم
جیمین و ا.ت درو زدن و رفتن تو اتاق
دخترش مگه نشنیدید که گفتم کار دارم امتحان دارم میخوام درس بخونم ا.ت دخترم عزیزم ببین تو دیگه بزرگ شدی
بعد از کلی حرف زدن باهاش جیمین و ا.ت رازیش کردن و اونم با داداشش و با پدرو مادرش دور هم جمع شدن و جیمین گفت :ا.ت پاشو لباس بپوش بچه ها شما هم حاضر شید امشب میریم شهربازی
اولین تک پارتی چطور بود😉
۲.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.